- جستجوی پیشرفته
- گرافیک کاربر پسند
- همراه تصاویر
- تغییر فونت
- تغییر روشنایی
به گزارش خبرنگار ورزشی ایفنام، پیام صادقیان پس از شکست نفت مقابل استقلال در جام حذفی در ضربات پنالتی گفت: در هر صورت بازی به پنالتی کشید و متاسفانه ضربات پنالتی شانسی است و نمیتوان کاری کرد.
وی در مورد اینکه هواداران استقلال الفاظ بدی را در مورد او به کار بردند، گفت: من دیگر به این توهینها عادت کردهام. آنها هر چه از دهانشان برمیآید میگویند اما مهم نیست. این مسائل هم در فوتبال است و باید آن را تحمل کرد ضمن اینکه من امسال اصلا حاشیهای ندارم و کار خودم را انجام میدهم وکاری هم به کار کسی ندارم.
صادقیان در مورد قضاوت داور مسابقه گفت: در دو صحنه باید داور پشت ١٨ قدم استقلال خطا میگرفت که این کار را انجام نداد. اگر کارشناسان داوری تائید نکنند که آن دو صحنه خطا بود من دیگر پایم را در زمین چمن نمیگذارم.اما اگر بود چی؟ اگر داور آن خطاها را میگرفت از کجا معلوم که ضربات کاشته ما گل نمیشد.
بازیکن نفت در مورد اینکه منصوریان پس از اعتراضات او به داور چه صحبتی با وی انجام داد، گفت: صحبت خاصی نبود.
وی یادآور شد: زمین کیفیت مناسبی نداشت و ما هم از آن ناراضی هستم اما چرا بازی در ورزشگاه آزادی برگزار نشد را از سرپرست تیم بپرسید. به شخصه معتقدم زمین خوب نبود و وزش باد هم در بازی امروز تاثیرگذار بود.
صادقیان در مورد اینکه رحمتی قبل از پنالتیاش چه صحبتی با وی انجام داد،گفت: چیز خاصی نبود و صحبتهای برادرانه بود.
وی همچنین در مورد از دست دادن یک موقعیت ایدهال در دقایق پایانی گفت: در یک منطقه از زمین چمن کنده شده بود و توپ با برخورد آن پله شد و به بالای دروازه رفت.
صادقیان در پایان گفت: خیلی پدرم را به یاد نمیآورم و او را از موقعی به یاد دارم که مریض بود و خاطرات خوبی از او ندارم. با این حال سعی میکنم در زندگیام آنچه پدرم لایقش بود انجام دهم تا آن دنیا سربلند باشد.
ویلیام هنری گیتس سوم مشهور به بیل گیتس (Bill Gates) رئیس و موسس شرکت مایکروسافت می باشد. در حال حاضر مایکروسافت با بیش از چهل هزار کارمند در شصت کشور جهان و با درآمد خالص 25.3 میلیارد دلار در پآیان سال مالی 2001 یکی از موفقترین شرکتهای آیالات متحده امریکا و یکی از راهبران صنعت کامپیوتر بوده است. بیل گیتس در 28 اکتبر سال 1955 در یک خانواده متوسط در شهر سیاتل امریکا متولد شد.پدر بیل ، ویلیام هنری گیتس دوم وکیل دادگستری و یکی از سرشنآیان شهر سیاتل است و مادر او آموزگار مدرسه و یکی از اعضا هیئت مدیره United Way International بود که در امور خیره نیز فعالیت داشت. بیل گیتس در این خانواده و در کنار دو خواهر خود رشد کرد.گیتس در کودکی بیشتر وقت خود را در کنار مادربزرگ خود گذراند و از او تاثیر بسیار گرفت. او از همان دوران کودکی خود روحیه رقابت طلبی خود را نشان داد و سعی می کرد تا در هر زمینه ای از دوستان خود پیش باشد. گیتس تحصیلات ابتدای خود را در مدرسه عمومی Lakeside پشت سر گذاشت و در آنجا بود که با کامپیوتر آشنا شد. در آغاز یکی سالهای تحصیلی مسئولان مدرسه Lakeside تصمیم گرفتند با کمک خانواده دانش آموزان، یک ترمینال ک
امپیوتر اجاره کنند و در اختیار دانش آموزان قرار بدهند. در این هنگام بیل گیتس با کامپیوتر آشنا شد و به سرعت در استفاده از آن مهارت کسب کرد و در سیزده سالگی اولین نرم فزار خود را که یک بازی ساده بود نوشت. گیتس به همراه دوست خود پل آلن (Paul Allen ) که دو سال از گیتس بزرگتر بود و در زمینه سخت افزار کامپیوتر هم مهارت داشت، بیشتر وقت خود را به برنامه نویسی در اطاق کامپیوتر Lakeside میگذراند. گیتس در سال 1973 وارد دانشگاه هاروارد شد و در آنجا با استیو بالمر (Steve Ballmer) که در حال حاضر مدیر عامل مایکروسافت است آشنا شد. گیتس زمانی که در هاروارد بود یک نسخه از زبان BASIC را برای کامپیوتر MITS Altair طراحی کرد. بیل گیتس در سال 1975 به همراه دوست دوران کودکی خود پل آلن شرکت کوچکی بنام Microsoft با شعار "در هر خانه یک کامپیوتر" ایجاد کرد. مایکروسافت انواع زبانهای برنامه سازی را برای کامپیوترهای مختلف تولید میکرد. در آن زمان مایکروسافت فقط 40 کارمند داشت که شبانه روز بشدت کار میکردند و کل فروش آن فقط 2.4 میلیون دلار در سال بود.
در سال 1980 شرکت IBM برای اینکه از بازار کامپیوترهای شخصی عقب نماند تصمیم گرفت تا کامپیوتر خود را که PC نام گرفت و کامپیوترهای امروزی نیز مبتنی بر آن هستند، بسازد و وارد بازار کند. IBM تصمیم گرفت تا کار نرم افزار آن را به عهده شرکت دیگری بگذارد. این بود که شاهین خوشبختی بر دوش مایکروسافت نشست و IBM قراردی با شرکت کوچک مایکروسافت بست تا نرم افزارهای سازگار با کامپیوترهای شخصی IBM تولید کند. کامپیوتر های جدید IBM از پردازنده های 16 بیتی 8088 شرکت اینتل استفاده میکرد. بنابراین مایکروسافت برای فروش زبانهای برنامه سازی خود به یک سیستم عامل 16 بیتی نیاز داشت.در آن زمان شخصی بنام تیم پاترسون در کارگاه خانه خود یک کامپیوتر 16 بیتی کوچک ساخته بود و برای آن یک سیستم عامل ساده 16 بیتی نوشت که نام DOS 86 را برای آن انتخاب کرده بود. بیل گیتس کلیه حقوق سیستم عامل DOS 86 را با قیمت 75 هزار دلار بدست آورد. بیل گیتس و پل آلن سیستم DOS 86 را متناسب با کامپیوتر های شخصی IBM تغییر دادند و امکانات بیشتری را به آن افزودن و از آن یک سیستم عامل قوی16 بیتی ساختند. مایکروسافت این سیستم عامل را MS-DOS نامید. MS-DOS برروی کامپیوترهای ش
خصی IBM جای گرفتند و IBM درصدی از فروش کامپیوترهای PC خود را برای استفاده از MS-DOS به مایکروسافت می پرداخت. و رفته رفته امپراتوری آقای بیل گیتس بر روی MS-DOS بنیان نهاده شد. بعدها مایکروسافت با تولید سیستم عامل گرافیکی Windows و محصولات موفق دیگر گامهای بزرگتری بسوی موفقیت برداشت.طبق آخرین آمار بیش از 95 درصد از دارندگان کامپیوترهای شخصی در سراسر جهان از محصولات مختلف مایکروسافت استفاده میکنند. درحال حاضر بیل گیتس با بیش از 50 میلیارد دلار، ثروتمندترین مرد دنیا شناخته شده است. او این مقام را چندین سال است که حفظ کرده. یکی از دلایل موفقیت مایکروسافت به گفته خود گیتس استخدام افراد با هوش در این شرکت است. گیتس زمانی که فقط 19 سال داشت مایکروسافت را مدیریت میکرد. او بقدری کار میکرد که حتی گاهی چند روز محل کار خود را ترک نمی کرد و به همراه کارمندان خود بسختی برروی پروژه های مختلف و سفارش مشتریان کار میکرد. گیتس در سال 1994 با ملیندا فرنج گیتس ازدواج کرد که حاصل آن یک دختر (متولد سال 1996) و یک پسر (متولد سال 1999) بوده است.بیل گیتس راه مادر خود را ادامه داد و بهمراه همسر خود چندین موسسه خیره در سراسر دنیا تاسیس
کرد. هم اکنون بیل گیتس همراه همسر و فرزندان خود در شهر سیاتل ساکن است.
نیکولاس کوپرنیک در 19 سال 1473 در شهر تورن واقع در لهستان متولد شد و چون پدرش را از دست داده بود تربیت و پرورش او به دست عمویش انجام گرفت، عمویش که یکی از کشیشان بزرگ بود او را برای تحصیل به دانشگاه کراکووی فرستاد کوپرنیک در 23 سالگی برای تحصیل در رشته طب به دانشگاه پادو وارد شد و ضمناٌ در دانشگاه بولونی تحصیل نجوم می کرد طولی نکشید که در اثر بروز استعداد خویش یک کرسی تدریس ریاضیات را به دست آورد.
کوپرنیک در سن 25 سالگی به شهر رم آمد او در دانشگاه رم استاد اخترشناسی شد و به شاگرادنش علوم آسمان شناسی نقل شده از دورانهای پیشین را که اختر شناس یونانی بطلمیوس حدود 1370 سال قبل از زمان او بنیان نهاده بود تدریس می کرد در تصویر یطلمیوس از نظام عالم زمین مرکز عالم است و سیارات هر یک در دایره ای که شعاع آن فاصله سیاره تا زمین است به گرد زمین می چرخند. این نظریه پاکیزه و مرتب بود و می شد از آن برای محاسبات مداری سیاره ها نیز استفاده کرد اما هر چه که بود نظریه ای غلط بود و باید 1700 سال می گذشت و مشاهدات نجومی با دقت کافی امکان پذیر و انجام می شد تا زمینه به زیر سؤال رفتن آن فراهم می گردید آغازگر انقلاب علمی که سرانجام علم یونان را از تخت به زیر کشید نیکولاس کوپرنیک بود که با کار خود انسان اندیشگر را در مسیر خلاقیت بهتری قرار داد. بر اساس نظریه بطلمیوس عالم از شرق به غرب به دور زمین می گردد ولی کوپرنیک خود از آنچه که درس می داد ناراضی بود بسیاری از چیزهایی که او مشاهده کرده بود با این فرضیه قابل توجیه و بیان نبود و خود فرضیه نیز دارای تضادها و تناقضهایی بود مثلاٌ چرا ستارگاه در مقایسه با ماه سریعتر حرکت می کردند
تا در مقایسه با خورشید؟ به همین جهت تصمیم گرفت کرسی استادی خود در دانشگاه را ترک کند تا بتواند عمیق تر و اصولی تر به پژوهش در دانش اختر شناسی بپردازد.
او در سال 1501 پس از چند سال تحقیق در ایتالیا به وطن خود بازگشت و در آنجا به عنوان متولی کلیسای جامع شهر فرائن بورگ در پروسیا و دبیر و مشاور عمویش در منطقه ارم لند به کار پرداخت او به عنوان کشیش کلیسای شهر مراسم مذهبی را رهبری می کرد و به عنوان پزشک به معالجه بیماران می پرداخت به عنوان مخترع یک سیستم جدید سدبندی و ذخیره آب با یک آسیای آبران اختراع کرد که بوسیله آن آب آشامیدنی از یک رودخانه که در فاصله 3 کیلومتری قرار داشت به داخل شهر هدایت می شد و بالاخره به عنوان ریاضیدان و حسابدار یک روش پولی سکه ای جدید برای پروسیای غربی و پادشاهی لهستان بنا نهاد. از آنجایی که نخستین تلسکوپ سالها پس از مرگ او اختراع شد مجبور بود برای پژوهش در زمینه حرکات اجرام آسمانی تنها به چشمان خود متکی باشد او برای اینکار دستور داد در اتاق مطالعه اش در برج کلیسا شکافهایی در سقف ایجاد کنند او می توانست شبها مشاهده کند که ستارگان چگونه بر فراز این شکافها عبور می کنند وی در سال 1507 دریافت که اگر به جای زمین خورشید مرکز عالم فرض شود جداول نجومی موقعیت مکانی سیارات با دقت بس بهتری قابل محاسبه است. ترتیب جدیدی که کوپرنیک برای موقعیت سیارات
بر پایه افزایش فاصله آنها تا خورشید در نظر گرفت - یعنی ترتیب:عطارد، زهره، زمین، ماه، مریخ، مشتری و زحل جای ترتیب قبلی در نظریه زمین مرکزی را گرفت بنابر اصل پیشنهادی کوپرنیک چنانچه مدار گردش زمین به دور خورشید از مدارات مشتری و زحل تنگ تر باشد زمین متناوباٌ از آنها پیش افتاده، سبب می شود آن دو در آسمان شب در حال چرزخش در جهت معکوس به نظر آیند دیگر اینکه پدیده تقدیم اعتدالین را اینک می شد با فرض تکان خوردن زمین(لرزش خفیف شبیه لرزش ژله) حین چرخش به دور محور خود توضیح داد.
اعتدالین به هنگام عبور خورشید از صفحه مدار بر استواری زمین رخ می دهند و برابری طول شب و روز در سراسر کره زمین را سبب می شوند اعتدال بهاری حوالی اول فروردین ماه و اعتدال پاییزی در حوالی آخر شهریور رخ می دهد مشکل در آن زمان این بود که اعتدالین هر سال اندکی زودتر رخ می دادند و نظریه قدیمی بطلمیوس قادر به توضیح آن رویداد نبود پیدایش فصول سال نیز اگر زمین در سال یکبار به دور خورشید می چرخید و محور آن با راستای قرار گرفتن خورشید زاویه می ساخت، بهتر قابل توضیح بود کوپرنیک تقریباٌ چهل سال برای تکمیل پژوهشهای اختر شناسی خود وقت صرف کرد با پایان یافتن پژوهشها ثابت کرد که تصویر جهانی بطلمیوس اشتباه است خورشید و سایر ستارگان فقط در ظاهر به دور زمین می گردند کوپرنیک ثابت کرد که در حقیقت این خورشید است که در مرکز جهان ما قرار دارد و زمین - مانند معدودی از اجرام آسمانی بزرگ دیگر که او مشاهده کرده بود - به دور خورشید در گردش است او این سیاره ها را پلانت نامید که از واژه ای یونانی به معنای مهاجر گرفته شده است که شامل سیاراتی است که پیش از این ذکر شد. کوپرنیک در باره ماه فرضیه بطلمیوس را تائید می کرد و به این باور بود که ماه
واقعاٌ به دور زمین می چرخد در حالیکه زمین به دور خورشید می گردد و ماه به عنوان قمر زمین به همراه آن به دور خورشید می گردد کوپرنیک تا اواخر مر خود از چاپ کامل نظرات خارق العاده خویش خودداری کرد و تنها در سال 1543 بود که گفتار در باره چرخش کرات سماوی او انتشار یافت.
افکار آماده در کتاب کوپرنیک بنیادی تر از آن بود که بتوان آنها را جدی گرفت یک نسخه چاپ شده از آثارش درست قبل از مرگ در بستر بیماری به دست او رسید چون او در این آزمایش بیش از 70 سال سن داشت و مفلوج و تقریباٌ نابینا بود بعید به نظر می رسید که موفق به دیدن این این اثر بزرگ چاپی شده باشد اثر ی که او برای خلق و ایجاد آن تمام عمرش را صرف کرده بود. کوپرنیک در 24 مه سال 1543 هنگامی که فقط چند روزی از انتشار کتابش می گذشت وفات یافت. گوپرنیک بدون آنکه بداند چه خدمت ارزنده ای به جهان بشریت کرده دار فانی را وداع گفت. سرانجام پس از گذشت 150 سال از مرگش دانشمندان اندیشه های او را پذیرفتند. کوپرنیک امروزه بیش از چهار سده پس از مرگش، یکی از بزرگترین ها در قلمرو دانش به شمار می رود.
ارشمیدس یکی از بزرگترین دانشمندان ریاضی و مکانیک در عصر خودش بود. پدرش فیدیاس که منجم بود او را برای آموزش از سیراکوز به مدرسه ریاضیات اسکندریه فرستاد. شهر اسکندریه را اسکندر مقدونی در سال 323 ق.م در زمان حمله و حرکت به سوی شرق بر کرانه مدیترانه در خاک مصر ساخت. این شهر پس از رکود آتن - پایتخت یونان - مرکز علم و تجارت شد و بزرگانی چوت اقلیدس و بطلمیوس و ارشمیدس را تربیت کرد. این شهر حتی موقعی که به دست مسلمانان فتح شد، از مراکز مهم علوم یونانی بود و در انتقال علم و اندیشه یونانی به فرهنگ و تمدن اسلامی نقش مهمی داشت. درباره خصوصیات زندگی ارشمیدس اطلاعات زیادی در دست نیست. اما علاقه اش به ریاضیات و مسائل علمی مکانیک سبب شده است که کارهای با ارزشی از او باقی بماند. گفته می شود که وقتی به مسأله ای علاقمند می شد از خوردن و خفتن غافل می شد و چنان خود را سرگرم کار و حل مشکل می کرد که هر مسأله دیگری او را از کار باز نمی داشت. وقتی که ارشمیدس روی شنهای ساحل دریا اشکال هندسی خود را رسم کرده بود سربازی بدون توجه با راه رفتن روی شنها اشکال او را لگد کرد و ارشمیدس چنان اعتراض کرد که موجب خشم سرباز شد و سرباز با شمشیرش به
ارشمیدس حمله کرد و او را کشت. از آثار علمی او می توان کشف قانون مایعها و گازها (معروف به قانون ارشمیدس در شاره ها)، تعیین جرم حجمی طلا و نقره و بعضی فلزات دیگر و اختراع پیچ مخصوص حلزونی شکل به نام پیچ ارشمیدس برای بالا بردن آب اشاره کرد.
همچنین تألیف کتابهایی از جمله اصول مکانیک - درباره اجسام شناور - درباره کره و استوانه - اندازه گیری دایره و پیچها از دیگر کارهای برجسته این دانشمند دوران باستان است.
کمالالدین ابوالعطاء محمودبن علیبن محمود معروف به خواجوی کرمانی (زاده: 689 - درگذشت: 753 ه.ق.) یکی از شاعران بزرگ سده هشتم است.مقبره او در تنگالله اکبر شیراز است. او در قصیده، مثنوی، و غزل طبعی توانا داشته، به طوری که گرایش حافظ به شیوه سخن پردازی خواجو و شباهت شیوه سخنش با او مشهور است.
استاد غزل سعدی ست نزد همه کس اما
دارد سخن حافظ طرز غزل خواجو
در سال 689 هجری قمری کمالالدین ابوالعطا محمد بن علی متخلص به خواجوی کرمانی شاعر برجستهی ایرانی به دنیا آمد. وی فضایل مقدماتی را در کرمان کسب کرد و سپس راهی شیراز شد و از محضر پرفیض علمای آن دیار توشهها اندوخت. او چندی نیز در اصفهان رحل اقامت افکند. خواجو در سال 753 هجری وفات یافت و در شیراز مدفون گردید. وی را در جوار دروازه قرآن شیراز بر دامنهی کوه اللهاکبر دفن کردهاند.
اشعار عارفانهی خواجو بسیار زیبا و گاه حیرتانگیزند. او در اشعار خود معانی عرفانی زیبا را به همراه تصاویر ناب ارایه میکند. خواجوی کرمانی درمثنوی از نظامی پیروی میکند ولی روانتر از او میسراید. مثنوی همای و همایون، منظومهی گل و نوروز، کمال نامه، روضة الانوار و گوهر نامه عناوین مهمترین آثار اویند.
برخی از آثار او حتی مورد اقبال شاعران بنامی چون حافظ قرار گرفته است، چنانکه بیش از 120 غزل حافظ با استقبال از آثار خواجو سروده شده است. وی در سرودن غزل، قصیده و مثنوی توانایی داشته اما به جهت این که در فاصله زمانی زندگی دو شاعر گرانقدر یعنی سعدی و حافظ، میزیسته تقریباً گمنام واقع شده و مقام شاعری وی چنان که باید شناخته نشده است.
درد محبت
درد محبت، درمان ندارد راه مودت، پآیان ندارد
از جان شیرین ممکن بود صبر اما ز جانان امکان ندارد
آن را که در جان عشقی نباشد دل بر کن از وی کو جان ندارد
ذوق فقیران خاقان نیابد عیش گدآیان سلطان ندارد
ای دل ز دلبر پنهان چه داری دردی که جز او درمان ندارد
باید که هر کو بیمار باشد درد از طبیبان پنهان ندارد
در دین خواجو مؤمن نباشد هر کو به کفرش ایمان ندارد
در عالم وحدت
مرغ جان را هر دو عالم آشیانی بیش نیست حاصلم زین قرص زرین نیم نانی بیش نیست
از نعیم روضهی رضوان غرض دانی که چیست وصل جانان، ورنه جنت بوستانی بیش نیست
گفتم از خاک درش سر بر ندارم بندهوار باز میگویم سری بر آستانی بیش نیست
آنچنان در عالم وحدت نشان گم کردهام کز وجودم اینکه میبینی نشانی بیش نیست
چند گویم هر نفس کاهم ز گردون درگذشت کاسمان از آتش آهم دخانی بیش نیست
گفتمش چشمت به مستی خون جانم ریخت گفت گر چه خونخوارست آخر ناتوانی بیش نیست
گر به جان قانع شود در پایش افشانم روان کانچه در دستست حالی نیم جانی بیش نیست
یک زمان خواجو حضور دوستان فرصت شمار زانکه از دور زمان فرصت زمانی بیش نیست
بابا طاهر عریان همدانی یکی از شاعران اواسط قرن 5 هجری قمری است که ولادت او اواخر قرن 4 می باشد. درباره زندگانی این شاعر عارف اطلاعات دقیقی در دست نیست. تنها روایتها و داستانهایی از مقام علمی و عرفانی این شاعر وجود دارد و گفته اند که به این دلیل به او عریان می گفتند چون از علایق دنیا دست کشیده بود و گفته شده که او معاصر با پادشاهی طغرل بیک سلجوقی بوده و این پادشاه ملاقاتهایی با بابا طاهر داشته است.
با دقت کردن در رباعیات او می توان به برخی از احوال او پی برد. به عنوان مثال او در این رباعی فرموده است: "نصیحت بشنو از پور فریدون که شعله از تنور سرد نایو"، متوجه می شویم که نام پدر او فریدون بوده است و همچنین گفته شده که بابا طاهر فرزندی به نام فریدون داشته که در زمان حیات او فوت شده که در سوگواری او گفته: "فریدون عزیزم رفته از دست / بوره کز نو فریدونی بسازیم" که معنای آن این است که فریدون عزیزم از دست رفته و از خدا فرزندی دیگر بطلبیم و نکته دیگر از زندگانی بابا طاهر این است که او روزها را بیشتر در کوه و بیابان می گذرانده و شبها را به عبادت و ریاضت مشغول بوده است و در مورد سال وفات این شاعر عارف نظریه های مختلفی بیان شده و به طور یقین نمی توان سال وفات او را مشخص کرد.
مقبره بابا طاهر در شهر همدان قرار دارد و نزدیک بقعه امامزاده حارث بن علی واقع است. اینک چند مورد از روایتها و داستانهایی که در مورد بابا طاهر عریان بیان شده است ذکر می کنیم.
حکایت اول: گویند شاه سلجوقی (طغرل بیک) در دوران سفر و فتوحاتش به شهر همدان می رسد و به خدمت بابا طاهر، از او پند و اندرزی خواست. بابا طاهر به او گفت من با تو آن را می گویم که خدای متعال در قرآن فرمود: "انّ اللهَ یَأمُرُکُم بِالعَدلِ وَ الاِحسانِ" با بندگان خدا عدل و احسان کن و سپس بابا طاهر لوله ابریقی را که با آن وضو می گرفت شکست و به جای انگشتر در انگشت طغرل کرد و گفت برو به یاری خدا پیروز خواهی شد و گویند تا زمانی که آن انگشتر در دست او بود پیوسته در جنگها فاتح و پیروز بود چون آن شکست، او هم در جنگها شکست خورد.
حکایت دوم: گویند طاهر در آغاز جوانی روزی با شوق و علاقه بسیار به مدرسه ای وارد شد و تصمیم به فراگیری علم و دانش گرفت اما هنگامی که سخنان علمی طلاب را با شوق فراوان می شنید مطالب آنها را نمی فهمید لذا به یکی از طلاب گفت شما چه می کنید که به این علوم آگاه می شوید آن شخص به شوخی به او گفت: بسیار رنج و زحمت می کشیم، در این حوض یخ را شکسته و در سرمای شب غسل کرده و چهل بار سر را در آب فرو می بریم چون بیرون می آییم اسرار این علوم بر ما معلوم و فراگیری آن بر ما آسان می شود. بابا طاهر ساده دل با عشق و شوق به معرفت الهی این سخنان به شوخی را حقیقت دانست و چون شب شد در هنگام خواب طلاب به مدرسه آمد و یخ حوض را شکست و در آب غسل کرد و چهل بار سر را در آب فرو برد و چون از این کار فارق شد شعله ای از آسمان فرود آمد و به قلب او وارد شد و پنهان گردید و توانست در راه عرفان و شناخت به مقام بالایی رسید.
حکایت سوم: درویشی قصد دیدار بابا طاهر کرد و برای دیدن او به کوه همدان شتافت، مسافتی را پیمود تا به خدمت طاهر رسید. دید همه اطراف طاهر را برف گرفته و لیکن اطراف او تا حدی بر اثر حرارت بدن طاهر برفها آب شده و زمین خشک است چون نزدیک ظهر شد درویش گرسنه بود و با خود فکر کرد که امروز گرسنه خواهم ماند زیرا نزد طاهر هیچ غذایی نیست. طاهر از فکر او آگاه شد و گفت ای درویش اکنون وقت ظهر است نماز را به جا آوریم و در فکر شکم مباش که روزی را خدا می رساند چون از خواندن نماز فارق شدند درویش دید به دعای بابا طاهر جوی آبی پدید آمد و سفره ای کنار آن جوی پهن شد و غذاهای گوناگون و معطر در آن سفره چیده شد. طاهر گفت: درویش بسم الله. هم اینکه درویش دست به غذا برد غذا از نظرش پنهان شد او فکر کرد که طاهر سحر می کند. ولی طاهر از فکر او آگاه شد و به او گفت: نه درویش سحر نیست تو بدون نام مولی دست به غذا بردی بسم الله بگو. چون درویش بسم الله گفت غذا ظاهر شد و درویش و طاهر از آن غذا میل نمودند.
ویژگی سخن
اشعاری که از بابا طاهر باقی است رباعیاتی است که به لهجه لری سروده شده است. با خواندن این اشعار متوجه می شویم که او با سخن بسیار روان و ساده و بی پیرایه خود نیکو کاری، خیر خواهی و احسان و ترک ظلم و ستم به خلق را به خوبی بیان کرده، او عشق و ایمان و دلباختگی خود به مذهب شیعه و توسل به ائمه اطهار و تضرع به درگاه خدا را چنان با جاذبه بیان می کند که خواننده از خواندن رباعیات خسته نمی شود و ناله جانسوز طاهر یکی از انوار عشق الهی است که در کلمه به کلمه اشعار او این انوار را می بینیم و سوزش و آتش آن را حس می کنیم.
معرفی آثار
از بابا طاهر مجموعه ای از سخنان او به زبان عربی باقی مانده است که در آن عقاید عرفانی را در علم و معرفت و عبادت بیان کرده است و همچنین مجموعه ای که شامل سروده های او به زبان لری است از او به یادگار مانده است.
گزیده ای از اشعار
غزل
که صد دفتر ز کونین از برستم
که آذر در ته خاکسترستم
جفای دوست را خواهان نزستم
که این نه آسمانها مجمرستم
به چهره خوشتر از نیلوفرستم
به داغ دل چو سوزان اخگرستم
نه بهر دوستان سیم و زرستم
ولی بی دوست، خونین ساغرستم
که مرغ خوگر باغ و برستم
دلی لبریز خون اندر برستم دلا در عشق تو صد دفترستم
منم آن بلبل گل ناشکفته
دلم سوجه ز غصه ور بریجه
مو آن عودم میان آتشستان
شد از نیل غم و ماتم دلم خون
درین آلاله در کویش چو گلخن
نه زورستم که با دشمن ستیزم
ز دوران گر چه پر بی جام عیشم
چرم دایم در این مرز و در این کشت
منم طاهر که از عشق نکویان
***
قصیده
به تن عود و به سینه مجمرستم
به هفتاد و دو ملت کافرستم
همی مشتاق بار دیگرستم
وز ایشان در رگ جان نشترستم
که حسرت سایه و محنت برستم
یکی بی سایه نخل بی برستم
به پیکر هر سر مو خنجرستم
اگر خرسند گردم کافرستم
فروزنده تر روشن ترستم
که دوزخ جز وی از خاکسترستم
پریشان مرغ بی بال و پر ستم
چو طفل بی پدر بی مادرستم
در ین عالم ز هرکس کمترستم
که از سوز جگر خنیاگرستم
همه خار و خسک در بسترستم
چو مؤمن در میان کافرستم
به گرمی چون فروزان اخگرستم
و یا پژمان گل نیلوفرستم
به شهر دل یکی صورت پرستم
به خوبی آفتاب خاورستم
که مو تا جان ندادم وا نرستم
ازین رو نام بابا طاهرستم بتا تاز ار چون تو دلبرستم
اگر جز مهر تو اندر دلم بی
اگر روزی دو صد بارت بوینم
فراق لاله رویان سوته دیلم
منم آن شاخ بر نخل محبت
نه کار آخرت کردم نه دنیا
نه خور نه خواب دیرم بی تو گویی
جدا از تو به حور و خلد و طوبی
چو شمعم گر سر اندازند صد بار
مرا از آتش دوزخ چه غم بی
سمندر وش میان آتش هجر
درین دیرم چنان مظلوم و مغموم
نمی گیرد کسم هرگز به چیزی
به یک ناله بسوجم هر دو عالم
به بالینم همه الماس سوده
مثال کافرم در مؤمنستان
همه سوجم همه سوجم همه سوج
رخ تو آفتاب و مو چو حربا
به ملک عشق روح بی نشانم
رخش تا کرده در دل جلوه از مهر
بمیرا دل که آسایش بیابی
من از روز ازل طاهر بزادم
دو بیتی
اگر یار مرا دیدی به خلوت بگو ای بی وفا ای بی مروت
گریبانم ز دستت چاک چاکو نخواهم دوخت تا روز قیامت
***
فلک نه همسری دارد نه هم کف به خون ریزی دلش اصلاً نگفت اف
همیشه شیوه کارش همینه چراغ دود مانیرا کند پف
***
فلک! در قصد آزارم چرایی گلم گر نیستی خارم چرایی
تو که باری ز دوشم برنداری میان بار، سر بارم چرایی
***
ز دل نقش جمالت در نشی یار خیال خط و خالت در نشی یار
مژه سازم به دور دیده پر چین که تاونیم در نشی یار
***
اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ اگر خود پادشاهی عاقبت هیچ
اگر ملک سلیمانت ببخشند در آخر خاک راهی عاقبت هیچ
لودویک وان بتهوون در شهر بُن از شهرهای آلمان . یوهان پدر بتهوون خواننده بود و در دربار کلن کار می کرد. یوهان بتهوون را از چهار سالگی به پیانو آشنا کرد وتا ? سالگی همه قواعد را که از موسیقی می دانست به وی آموخت. بتهوون در ?? سالگی به عضویت ارکستر درابر کلن انتخاب شد.
در سال ???? میلادی در سن ?? سالگی به وین رفت و در آنجا به حضور موتسارت رسید و از او چندین درس موسیقی فرا گرفت. چندی بعد مادرش مرد. لذا او تحصیل موسیقی را قطع کرد به بن برگشت ولی دفعه دوم که بتهوون توانست به وین برود، موتسارت مرده بود که بعد از موتسارت بزرگترین آهنگساز وین، هایدن بود که در نزد او مشغول به تحصیل موسیقی شد و به مجالس اشراف راه یافت. در سال ???? پرنس لیخونسگی او را به قصرش برد، بتهوون دو سال نزد پرنس بود. بزرگترین حادثه عشقی بتهوون این بود که در سی سالگی به دکسترسی با نام جولیا خویجیاری دل باخت و سونات که بعدها به نام سونات مهتاب معروف شد برای او ساخت.
بتهوون از آن مردانی بود که سعی میکرد احساسات و حب و بغض خود را تعدیل کند یا مخفی نگهدارد. محیط اشرافی و تشریفات معمول آن زمان به نظر بتهوون زاید بود، با اینکه از کلیه رسوم درباری آگاه بود ولی کمتر رعایت می کرد. یکی از مهمترین عامل بدبینیهای بتهوون سنگینی گوش او بود، وقتی که در سن ?? سالگی احساس کرد که نمی شنود و نمی تواند ساخته های خود را بیان کننده احساسات او بودند درک کند، تحمل زندگی برایش مشکل شد.
نخستین اثر بزرگ بتهوون سنفونی شماره ? بود. در سال ???? نخستین اپرای بتهوون به نام فیدلیو با موفقیت روبرو شد، سنفونی چهارم و پنچم و ششم را در همین سالها به وجود آورد تا اینکه در سال ???? به کلی کر شد و ارتباطش با دنیای اصوات قطع شد.
در سال ???? با همه بدبختیها و علیرغم کری، بتهوون سنفونی نهم (کورال) و میساسولمیسیس دو اثر بزرگ خود را در موسیقی سنفنیک و آوازی ایجاد کرد و این آهنگها یک افتخار ابدی برای او باقی گذاشتند. بتهوون از شدت تنگدستی می خواست سنفونی نهم را در ازای ?? لیره به انجمن فیلارمونیک لندن بفرشد. در سال ???? بتهوون بیمار شد، ناچار شدند او را تحت عمل جراحی قرار دهند ولی حال او بهتر نشد و بلاخره در ?? مارس ???? چشم از جهان فرو بست.
میرزا محمد تقی بهار مشهور به ملک الشعرا در روز سیزدهم ربیع الاول سال 1266 شمسی در شهر مقدّس مشهد به دنیا آمد. پدرش حاج میرزا محمد کاظم متخلص به صبوری و ملقب به ملک الشعرا بود. او برخلاف پدر و اجدادش که در حرفه حریربافی بودند از کسب و تجارت دست برداشت و به علم و ادب روی آورد و زبانهای عربی و فرانسه را آموخت و در فقه و فلسفه و حکمت به استادی رسید. او به سبک و تقلید از امیر معزی شعر می سرود و در مثنوی و قصیده شهرت داشت. مادر ملک الشعرای بهار از گرجستان و مسیحیان قفقاز بود که در جنگهای ایران و روس توسّط عباس میرزا سپهسالار فتحعلی شاه به اسارت در آمده و به ایران آورده شد و بعدها مسلمان گردید و به همسری محمّد کاظم صبوری در آمد. ملک الشعرای بهار در چنین خانواده با فرهنگی رشد و پرورش یافت و تحصیلات خویش را نزد پدر آغاز کرد و ادبیات و شعر را از او آموخت تا اینکه در هجده سالگی بهار، پدرش از دنیا رفت. بعد از آن، بهار ادبیات را نزد ( ادیب نیشابوری ) ادامه داد و در مدرسه نواب مقدمات عربی و صرف و نحو و دستور زبان را آموخت و از همان اوان کودکی استعداد و قریحه ذاتی خویش را به عرصه ظهور رسانید. بهار سرودن شعر را آغاز کرد و
در آن زمینه نیز هنرخویش را نمآیاند. هر چند بهار به شعر و ادبیات علاقمند بود ولی همواره با مخالفت پدر روبرو می گردید که او را به کسب و تجارت تشویق می کرد و از شعر و ادبیات بر حذر می داشت که شاعری سودی برای انسان ندارد.
گویند حکیمان که پس از مرگ بقا نیست
ور هست بقا فکرت و اندیشه بجا نیست
ما را که برنجیم از این زندگی تلخ
بیم عدم و دغدغه فوت و فنا نیست
بودا که ره نیستی آموخت به اصحاب
خوش گفت که هستی بجزاز رنج وعنا نیست
آسایش جاوید از آن سوی حیات است
زین سو بجز رنج و غم و درد و بلا نیست
شاید بهار این اشعار را از زبان پدر خویش سروده باشد. هرچند او نصایح پدر را شنید و به آن عمل ننمود.ا و ذاتاً شاعر بود و نمی توانست از راهی که برگزیده بود خارج شود. علاوه بر آن در این راه پایداری و استقامت بسیاری از خود نشان داد.
پـــایداری و اســـتقامت مـــیخ سزدار عبــــرت بشر گردد
هـــــرچه کوبندبیش بر ســر اوی پـــایداریش بـــیشتر گـــردد!
از آنجایی که پدر بهار ملک الشعرای دربار مظفرالدین شاه بود، بعد از فوت او بهار مورد توجه شاه قرار گرفت و در سفری که مظفرالدین شاه به مشهد آمد به او لقب ملک الشعرا داد و در ردیف شعرای بزرگ کشور در آمد. بهار علاوه بر اینکه شاعری توانا و قدرتمند بود در سیاست هم دست داشت. دوران حیات بهار مصادف با اتفاقات مهم سیاسی کشور بود که او آنها را در کتاب 2 جلدی خود به نام تاریخ احزاب سیاسی به رشته تحریر در آورده است. هنگامی که مظفرالدین شاه مشروطیت را پذیرفت، کشور به سوی ساختار سیاسی جدیدی گام نهاد ولی پسرش محمد علی شاه با مشروطه و مجلس نو بنیاد از در مخالف در آمد و آن را به توپ بست و آزادیخواهان را دستگیر و زندانی کرد. بهار اشعار سیاسی اشعار سیاسی خود را در همین دوران سرود و آن را در روزنامه ای به نام خراسان منتشر کرد. چندی بعد بهار روزنامه نوبهار را تاسیس نمود و در مشهد منتشر نمود تا اینکه در سومین دوره مجلس شورای ملی به نمایندگی از مشهد برگزیده شد. از آنجایی که در دوران زندگی بهار وقایع و اتفاقات مصیبت بار فراوانی در ایران و جهان روی داد و جنگهای بزرگی چون جنگ جهانی اول در جهان و جنگهای مشروطه خواهان با قوای استبداد
ی در این روزگار به وقوی پیوست، شاعر جوان را که روحی حساس داشت تحت تاثیر خود قرار داد و از جنگ و خونریزی بیزار نمود:
فغان زجغد جنگ و مــرغوای وی که تا ابـــد بریده بــاد
بــــریده بــاد نای او و تا ابد گسسته و شکسته پر و پای او
بهار در اواخر مجلس ششم از سیاست کناره گیری نمود و به تالیف و تصنیف همت گمارد و کتابهای ارزشمندی چون ترجمه تاریخ طبری، جوامع الحکآیات و روامع الروآیات عوفی بخارایی و تاریخ سیستان و مجمل التواریخ و القصص را تصحیح نمود و شاهکار ادبی خویش سبک شناسی را در سه جلد منتشر ساخت.
او در این هنگام به تدریس ادبیات و سبک شناسی در دانشگاه پرداخت. سیاست برای بهار چندان خوشایند نبود. در اوان سلطنت رضا شاه از نقشه ترور جان سالم به در برد و با اینکه در دوران سلطنت شاه رانده شده بود، چند صباهی به وزارت رسید. اشعار بهار بیشتر سیاسی و انتقادی بود امّا اشعاری هم در توصیف طبیعت سروده است. کوه دماوند هم که مظهر شعر تهران به شمار می رود، مورد عنایت بهار قرار گرفت.
ای دیو سفید پای در بند ای گنبد گیتی ای دماوند
از سیم به سر یکی کله خود ز آهن به میان یکی کمربند
تا چشم بشر نبیندت روی بنهفته به ابر چهر دلبند
بعد از استعفای رضا شاه، اوضاع سیاسی ایران عوض شد. بهار همراه دیگر سیاستمداران خارج از گود دوباره به آن بازگشتند و همین مسئله باعث شد که او بیش از پیش آزرده شود و به وزارت آموزش و پرورش رسید. ولی چندان دوام نیاورد و از آن کناره گیری کرد. بهار به علت کسالت استعفا داد و برای معالجه به اروپا رفت و در شصت و دو سالگی پیر و ضعیف شده بود و آفتاب عمرش به بام نشسته بود.
بهار علاوه بر شعر دماوند درباره گیلان و مازندران شعری را به نظم در آورده:
هنگام فرودین که رساند ز ما درود
بر مرغزار دیلم و طرف سپید رود
کز سبزه و بنفشه و گلهای رنگ رنگ گویی بهشت آمده از آسمان فرود
هرمعالجات او در اروپا او را تا اندازه ای بهبود بخشید ولی بیماری سل او را کم کم از پای در آورد
هرکه را که مهر وطن در دل نباشد کافر است
معنی حّب الوطن فرموده پیغمبر است
او در64 سالگی زندگی را بدرود گفت.
کیست کز بعد وفات از خاک بردارد مرا
پس به خاک کوی آن دلدار بسپارد مرا
لودویک وان بتهوون در شهر بُن از شهرهای آلمان . یوهان پدر بتهوون خواننده بود و در دربار کلن کار می کرد. یوهان بتهوون را از چهار سالگی به پیانو آشنا کرد وتا ? سالگی همه قواعد را که از موسیقی می دانست به وی آموخت. بتهوون در ?? سالگی به عضویت ارکستر درابر کلن انتخاب شد.
در سال ???? میلادی در سن ?? سالگی به وین رفت و در آنجا به حضور موتسارت رسید و از او چندین درس موسیقی فرا گرفت. چندی بعد مادرش مرد. لذا او تحصیل موسیقی را قطع کرد به بن برگشت ولی دفعه دوم که بتهوون توانست به وین برود، موتسارت مرده بود که بعد از موتسارت بزرگترین آهنگساز وین، هایدن بود که در نزد او مشغول به تحصیل موسیقی شد و به مجالس اشراف راه یافت. در سال ???? پرنس لیخونسگی او را به قصرش برد، بتهوون دو سال نزد پرنس بود. بزرگترین حادثه عشقی بتهوون این بود که در سی سالگی به دکسترسی با نام جولیا خویجیاری دل باخت و سونات که بعدها به نام سونات مهتاب معروف شد برای او ساخت.
بتهوون از آن مردانی بود که سعی میکرد احساسات و حب و بغض خود را تعدیل کند یا مخفی نگهدارد. محیط اشرافی و تشریفات معمول آن زمان به نظر بتهوون زاید بود، با اینکه از کلیه رسوم درباری آگاه بود ولی کمتر رعایت می کرد. یکی از مهمترین عامل بدبینیهای بتهوون سنگینی گوش او بود، وقتی که در سن ?? سالگی احساس کرد که نمی شنود و نمی تواند ساخته های خود را بیان کننده احساسات او بودند درک کند، تحمل زندگی برایش مشکل شد.
نخستین اثر بزرگ بتهوون سنفونی شماره ? بود. در سال ???? نخستین اپرای بتهوون به نام فیدلیو با موفقیت روبرو شد، سنفونی چهارم و پنچم و ششم را در همین سالها به وجود آورد تا اینکه در سال ???? به کلی کر شد و ارتباطش با دنیای اصوات قطع شد.
در سال ???? با همه بدبختیها و علیرغم کری، بتهوون سنفونی نهم (کورال) و میساسولمیسیس دو اثر بزرگ خود را در موسیقی سنفنیک و آوازی ایجاد کرد و این آهنگها یک افتخار ابدی برای او باقی گذاشتند. بتهوون از شدت تنگدستی می خواست سنفونی نهم را در ازای ?? لیره به انجمن فیلارمونیک لندن بفرشد. در سال ???? بتهوون بیمار شد، ناچار شدند او را تحت عمل جراحی قرار دهند ولی حال او بهتر نشد و بلاخره در ?? مارس ???? چشم از جهان فرو بست.
این جزیره بیضی شکل با مساحت 7 / 89 کیلومتر مربع و با طول 6 / 15 و عرض 7 کیلومتر ، در جنوب غربی بندرعباس و در میان آب های نیلگون خلیج فارس واقع شده است. فاصله دریایی این جزیره تا بندرلنگه پنجاه مایل دریایی است. جزیره کیش از نظر محیط زیست طبیعی، یکی از بکرترین مناطق خلیج فارس است. استعدادهای طبیعی و موقعیت جغرافیایی ویژه آن زمینه بهرهبرداری جهانگردی و تجاری از آن را در حد قابل توجهی فراهم ساخته است. سواحل کم نظیر این جزیره مرجانی، نه تنها در فصول گوناگون سال، بلکه در طول یک روز، در ساعات مختلف جلوههای بدیع و گونهگون و بسیار زیبایی از طبیعت را به تماشا میگذارند. سواحل کیش در شرق و شمال شرقی و جنوب از زیباترین سواحل جهان است. در سواحل جنوب غربی آن زیباترین منظره غروب خورشید را میتوان دید. از جمله نقاط دیدنی جزیره کیش آکواریوم بزرگ آن است که در گوشه شرقی جزیره، با معماری زیبا قرار دارد و گونههای مختلف ماهیان و آبزیان اطراف جزیره در آن به تماشا گذارده شده است.
قریب هفتاد نوع ماهیهای تزئینی در این آکواریوم وجود دارد که از نظر شکل و رنگ پولک ها و زیبایی ظاهری، کم نظیر و برخی از آنها نیز بسیار کمیاب هستند. علاوه بر این، مرکز پرورش و کشت مروارید کیش یکی از جذاب ترین دیدنی های جزیره است. اسکله تفریحی جزیره کیش با امکانات مفید و مختصر در بخش جنوبی جزیره از دیگر جاذبه های کیش است. در این اسکله سرگرمی هایی از قبیل گردش در روی آب با قایق کف شیشهای که از بالای آن میتوان عبور گروهی ماهی ها و زیبایی های دنیای زیر آب را مشاهده کرد، هم چنین امکانات ورزش اسکی روی آب برای علاقه مندان فراهم شده است. تفریح غواصی نیز از جمله تفریحات به یادماندنی است که در آب های گرم خلیج فارس همراه راهنمایان مجرب امکانپذیر است.
در کنار اسکله تفریحی، پیست دوچرخه سواری نیز در پیرامون جزیره احداث شده است. در این مجموعه (اسکله تفریحی) امکان بازدید از هتل بزرگ کیش و ساختمان ساحلی کازینوی سابق وجود دارد. هم چنین در اطراف یکی از کهنسال ترین درختان جزیره، مجموعهای تفریحی و دیدنی ایجاد شده که به مجموعه درخت سبز معروف است و از جمله مراکز زیبا و جذاب جزیره کیش میباشد و مسافران بسیاری را به خود جذب میکند. جزیره کیش همچنین معماری خاصی را به نمایش گذاشته است که برای هر تازه واردی جالب و در خور تحسین است. معماری کیش دو شکل متمایز دارد: یکی معماری سنتی و دیگری معماری مدرن. معماری سنتی جالب توجه است و مصالح آن غالباً از سنگ های مرجانی موجود در جزیره تشکیل شده است. معماری جدید و مدرن جزیره نیز تقلیدی از معماری بومی و سنتی آن است که نمونه آن در "صفین" دیده میشود. تنها تفاوتی که میان خانههای جدید و قدیم وجود دارد، پراکندگی نسبی و تنوع ارتفاع آنها است. علاوه بر آن، معابر عمومی جدید نیز به نسبت وسیع تر از معابر بخش قدیمی هستند. وسیله رفت و آمد به کیش، کشتی و هواپیما است که از طریق پرواز از تهران یا شیراز یا بندر عباس صورت میگیرد. از جمله امک
انات موجود در این جزیره میتوان به هتل سه طبقه، هتل کیش، کلبههای ویلایی، چهارکاخ از مجموعه کاخها، یک رستوران ساحلی همراه با یک سلسله ویلاهای خصوصی و توریستی مدرن و غیره اشاره کرد. افزون بر این، جزیره کیش دارای امکاناتی از قبیل قایقرانی، شهربازی، بازارها، مراکز عمده خرید و فروش نیز میباشد. جزیره کیش همچنین اولین بندر آزاد تجاری ایران است که امروزه به طور روزانه هزاران نفر جهت خرید و دیدار از زیبایی ها? طبیع? این جزیره به سمت کیش عزیمت م? کنند .
این جزیره از شمال شرقی به بندر مقام، از شرق به جزیره شتور و از جنوب به حوزه های نفتی رسالت، رشادت و سلمان محدود میشود. وسعت این جزیره 76 کیلومتر مربع است و پس از قشم و کیش بزرگ ترین جزیره ایران در آب های خلیج فارس است. فاصله این جزیره تا بندر لنگه 91 و تا بندرعباس حدود 198 مایل دریایی است. جزیره لاوان دور ترین جزیره نسبت به مرکز استان هرمزگان است. آب و هوای آن گرم و مرطوب و دمای آن در تابستان به حدود پنجاه درجه سانتی گراد میرسد و رطوبت هوای آن نیز بسیار زیاد است. ذخایر نفتی آب های نزدیک جزیره لاوان بسیار قابل توجه است. در حال حاضر صنایع جزیره منحصر به تأسیسات نفتی است که با نام "مجتمع پالایشی لاوان" فعالیت دارد.
یکی ازشگفتیهای این جزیره وجود کندو های عسل در کنار تأسیسات نفتی و مخازن آنها است که عسل آنها به رنگ سبز تیره است و بوی نفت میدهد، اما طعم آن مشابه عسلهای معمولی است. اهالی جزیره در فصل معینی از سال به صید مروارید میپردازند و تنها کالای صادراتی جزیره، مروارید آن است. این جزیره یک بندرگاه مناسب برای صدور فرآورده های نفتی و یک اسکله فلزی جهت حمل و نقل دریایی دارد.
جزیره هندورابی با 8 / 22 کیلومتر مربع مساحت، در فاصله 325 کیلومتری بندر عباس و 133 کیلومتری بندرلنگه و در حد فاصل بین دو جزیره کیش و لاوان قرار گرفته است. این جزیره سرزمینی هموار و تقریباً بدون عارضه طبیعی است. بلندترین نقطه آن بیست و نه متر و بزرگترین قطر آن هفت و نیم کیلومتر است. این جزیره از یک رشته ارتفاعات کوتاه پوشیده است و کرانههای آن با شیب ملایمی به دریا منتهی میشوند. مجاورت با دریا، اغلب موجب بالا رفتن میزان باران و رطوبت میشود. با این حال در تمام کرانههای خلیج فارس، همجواری با دریا، تأثیر چندانی بر میزان بارش این نواحی ندارد. فعالیت اقتصادی اکثر اهالی در جزیره هندورابی، صید و غواصی است. فعالیت های صنعتی یا بهره برداری از معادن و منابع زیرزمینی و حتی صنایع دستی در هندورابی وجود ندارد. محیط زیست جزیره به دلیل بسته بودن آن محدود است و موجوداتی از قبیل انواع پرندگان کوچک، پرندگان مهاجری نظیر باز و شاهین و انواع کمی از خزندگان و موش صحرایی در آنجا یافت میشود. منابع تأمین آب جزیره بسیار محدود و کم است و آب مصرفی آن از طریق چاه یا آب انبار تأمین میشود. این جزیره از نظر سیاحت و ایرانگردی از زیر
مجموعههای کیش است که با توجه به امکانات و استعداد طبیعی جزیره از نظر آب، خاک، هوا و شرایط خاص تجاری جزیره کیش و همچنین برخورداری از زیباییهای طبیعی، قادر است بخشی از نیازهای سیاحتی و گردشگری ایرانگردان را تأمین کند.
جنوبی ترین جزیره ایرانی آبهای خلیج فارس، جزیره ابوموسی است. این جزیره در 222 کیلومتری بندرعباس و هم چنین در 75 کیلومتری بندر لنگه واقع شده است. جزیره ابوموسی یکی از چهارده جزیره استان هرمزگان است که بیشترین فاصله از سواحل ایرانی خلیج فارس را دارد و طول و عرض آن درحدود 5 / 4 کیلومتر است. شهر ابوموسی مرکز جزیره ابوموسی میباشد. ارتفاع آن از سطح دریا 46 متر و مساحت آن دو و دو دهم کیلومتر مربع است.
جزیره ابوموسی نزدیک ترین پهنه خشکی از خاک ایران به خط استوا است که آب و هوای مرطوب و گرمتری دارد. این جزیره فاقد آب و اراضی مناسب کشاورزی است؛ ولی کشت و زرع محدودی در آن صورت میگیرد و بیشتر مردم بومی محل به صید ماهی اشتغال دارند.
این جزیره یکی از مراکز صدور نفت خام کشور است که با ظرفیتی قابل توجه فعالیت میکند. وسعت شهرستان ابوموسی 8 / 68 کیلومتر مربع است که مشتمل بر جزایر ابوموسی (با 12 کیلومتر مربع)، جزیره تنب بزرگ (با 3/10 کیلومتر مربع) تنب کوچک (با 5/1 کیلومتر مربع)، سیری (با 3/17 دهم) کیلومتر مربع، فرور بزرگ (با 2/26کیلومتر مربع) و فرور کوچک (با 5/1 کیلومتر مربع) میباشد.
جزیره شتور در فاصله حدود یک و نیم کیلومتری جنوب شرقی جزیره لاوان قرار دارد. طول جزیره 7 / 1 کیلومتر و عرض آن 800 متر است. جزیره شتور غیر مسکونی است و هیچگونه فعالیتی در آن دیده نمیشود. این جزیره از با ارزش ترین و مهم ترین پناهگاه های حیات وحش (پرندگان، لاکپشت های دریایی، ماهی ها و دلفین ها) در خلیج فارس است و جزء مناطق حفاظت شده کشور میباشد.
این جزیره در فاصله چهارده مایل دریایی از جنوب غربی جزیره قشم، در فاصله نود و هفت مایل دریایی از بندرعباس و در فاصله بیست و هفت مایل دریایی از شمال شرقی ابوموسی واقع شده است. طول و عرض آن سه و هفتاد و پنج دهم در سه و نه دهم کیلومتر و مساحت آن ده و سه دهم کیلومتر مربع میباشد. مرتفع ترین نقطه جزیره تنب پنجاه و سه متر از سطح دریا ارتفاع دارد در قسمتهای جنوب غربی این جزیره و در نزدیکی سواحل آن، خانه های مسکونی از راه چندین خیابان و جاده به هم پیوستهاند. این جزیره دارای موج شکن و لنگرگاه است. مردم بومی این جزیره از صید ماهی و مروارید امرار معاش میکنند. در این جزیره معدن خاک سرخ نیز وجود دارد.
جنوبی ترین جزیره ایرانی آبهای خلیج فارس، جزیره ابوموسی است. این جزیره در 222 کیلومتری بندرعباس و هم چنین در 75 کیلومتری بندر لنگه واقع شده است. جزیره ابوموسی یکی از چهارده جزیره استان هرمزگان است که بیشترین فاصله از سواحل ایرانی خلیج فارس را دارد و طول و عرض آن درحدود 5 / 4 کیلومتر است. شهر ابوموسی مرکز جزیره ابوموسی میباشد. ارتفاع آن از سطح دریا 46 متر و مساحت آن دو و دو دهم کیلومتر مربع است.
جزیره ابوموسی نزدیک ترین پهنه خشکی از خاک ایران به خط استوا است که آب و هوای مرطوب و گرمتری دارد. این جزیره فاقد آب و اراضی مناسب کشاورزی است؛ ولی کشت و زرع محدودی در آن صورت میگیرد و بیشتر مردم بومی محل به صید ماهی اشتغال دارند.
این جزیره یکی از مراکز صدور نفت خام کشور است که با ظرفیتی قابل توجه فعالیت میکند. وسعت شهرستان ابوموسی 8 / 68 کیلومتر مربع است که مشتمل بر جزایر ابوموسی (با 12 کیلومتر مربع)، جزیره تنب بزرگ (با 3/10 کیلومتر مربع) تنب کوچک (با 5/1 کیلومتر مربع)، سیری (با 3/17 دهم) کیلومتر مربع، فرور بزرگ (با 2/26کیلومتر مربع) و فرور کوچک (با 5/1 کیلومتر مربع) میباشد.
این جزیره مثلث شکل در شش مایلی غرب جزیره تنب بزرگ قرار دارد. فاصله آن تا مرکز استان، از طریق دریا، حدود صدو پنج مایل دریایی میباشد. بزرگترین قطر جزیره یک و نه دهم کیلومتر و مساحت آن حدود دو کیلومتر مربع است. این جزیره غیرمسکونی است و مرتفع ترین نقطه آن از سطح دریا، بیست و یک متر ارتفاع دارد.
این جزیره در قلب آبهای خلیج فارس قرار دارد. فاصله آن تا مرکز شهرستان ابوموسی که در قسمت شرقی جزیره سیری واقع شده، درحدود بیست و هفت کیلومتر است همچنین فاصله دریایی آن تا مرکز استان، در حدود 152 مایل دریایی است. وسعت جزیره سیری 3/17 کیلومتر مربع میباشد. این جزیره فاقد پستی و بلندی بوده و نسبتاً مسطح است. مرتفع ترین نقطه آن بیست و چهار متر از سطح دریا ارتفاع دارد و بزرگ ترین ابعاد طولی و عرضی جزیره شش و یک و چهار و شش دهم کیلومتر است. در قسمت های شمالی و نزدیک سواحل جزیره، مناطق مسکونی همراه با سایر تأسیسات جای گرفتهاند. اهالی بومی جزیره از طریق ماهیگیری و صید میگو و کشاورزی محدود، زندگی و امرار معاش میکنند و همچنین عدهای ازمردم جزیره در تأسیسات نفتی کار میکنند. در این جزیره تعداد قابل توجهی نخل خرما بطور پراکنده وجود دارد که محصول آن فقط مصرف محلی دارد. این منطقه پوشش گیاهی فقیری دارد. در این جزیره معدن خاک سرخ نیز موجود است.
یکی دیگر از جزایر قلمرو استان هرمزگان، جزیره فرور بزرگ است که در فاصله سی و شش مایلی شهر ابوموسی و در فاصله حدود صد و چهل و یک مایلی از بندرعباس قرار دارد. بزرگ ترین ابعاد طولی و عرضی جزیره هفت و نیم و چهار و نیم کیلومتر میباشد. فاصله آن تا نزدیک ترین نقطه سواحل ایران در حدود بیست کیلومتر و مساحت آن بیست و شش و دو دهم کیلومتر مربع و ارتفاع بلندترین نقطه آن از سطح دریا صد و چهل و پنج متر است. سطح جزیره از تپه ماهورهای کوچک تشکیل شده است. این جزیره بر روی یکی از کمربندهای زلزله خیز جهان قرار دارد. رنگ آب در نزدیکی جزیره سیاه است. جزیره شیبهای تند و پرتگاههایی دارد که گاهی ارتفاع آنها از ده متر بیشتر است. بقایای ساختمانهای مخروبه و اراضی کشاورزی بایر و چاه های آب نشانه مسکونی بودن جزیره در زمانهای گذشته است؛ ولی در حال حاضر، جزیره غیرمسکونی است و تنها تعدادی مأمور دولتی در آن حضور دارند. در آبهای این جزیره ماهی فراوان وجود دارد و به همین خاطر صیادان در اطراف آن فعالیت زیادی دارند. از کانسارهای مهمی که در این جزیره وجود دارد، معدن آهن است است که از یک لایه رسوبی تشکیل شده و ذخیره آن حدود پانصدهزار ت
ن برآورد شده است. در این جزیره یک چراغ دریایی نیز وجود دارد.
جزیره فرور بزرگ یکی از کانونهای زیست حیات وحش است و تعداد بیشماری از پرندگان از قبیل: عقاب ماهیگیر، طوطی، چکچک، قمری خانگی، چکاوک کاکلی، پرستو، بلبل خرما، چاخ لق، هدهد، دم جنبانک زرد، دو سرخ معمولی، چکچک سرسیاه، زنبور خور معمولی، یاکریم و ... همچنین پستاندارانی از قبیل جیر و جانورانی همچون یک نوع خارپشت، مارمولک، مار جعفری و عقرب در آن زندگی میکنند.
این جزیره در قسمت شمال غربی جزیره ابوموسی واقع شده است و حدود سی و شش مایل دریایی تا شهر ابوموسی و صد و چهل و نه مایل دریایی تا بندرعباس فاصله دارد. مساحت این جزیره یک و نیم کیلومتر مربع و بلندی مرتفع ترین نقطه آن از سطح دریا سی و شش متر است. بزرگ ترین ابعاد طولی و عرضی جزیره، یک و چهار دهم و یک و یک دهم کیلومتر میباشد. جزیره فرور کوچک و سواحل آن، به علت موقعیت اقلیمی و استقرار در مسیر مهاجرت پرندگان دریایی، زیستگاه گونههای متنوع پرندگان مهاجر و بومی است. این جزیره غیر مسکونی میباشد.
ایران از نظر نـژادی به هیچ وجه یکدست و یکپارچه نیـست. موقعـیت ویژه جغـرافیایی کشورمان و قرارگرفتن آن در تـقاطع کشورهای عرب، ترکیه و آسیای مرکزی و تغـیـیر پـیوسته حدود و ثـغـور آن در سالیان دراز امپراطوری ایران باعـث شده است اقوام و نـژادهای متـنوع و مخـتـلفی در چهار چوب ایران امروزی زندگی کنند. بدلیل همین تـنوع جمعـیـتی و قرنها اختلاط نـژادی و مهاجرتهاست که اصولا تـفکیک حد و مرز جغـرافـیایی نـژادهای ساکن در ایران امروز امری اگر نه محال، بسیار مشکل است.
پارسی ها ( فارس ها )
بـیش از 65% از جمعـیت ایران از نـژاد فارس (پارس) هستـند. فارس ها از اعـقاب نـژاد ایلامی یا آریایی هستـند که در هزاره دوم پـیش از میلاد در فلات میانی ساکن شدند و نام پارس ( پرشیا ) را برای ایران برگزیدند.
قـشقـایی ها
بـیشتر ایل قـشـقایی در استان فارس ساکن هستـند. بسیاری از آنها هنوز بصورت سیار در فصول مخـتـلف سال از یـیلاق به قـشلا ق کوچ می کنند. قـشقایی ها همچـون بسیاری دیگر از اقلیتهای نـژادی، ترک تبار هستـند. اینان قومی دلیرند که شکست دادن و تسلیم کردنشان کاریست بسیار مشکل.
کردها
کردها در ناحیه گسترده ای در خاور میانه پراکنده اند، از شرق ترکیه ( که 10 میلیون کرد در آن ساکنند ) گرفـته تا شمال شرقی عـراق و از قسمتهایی در مرز سوریه تا مناطق غرب و شمال غـرب کشور ایران. هر چند کردها با سابقه ترین و قـدیمیـترین نـژاد این گسترده جغـرافیایی هستـند و دست کم از هزاره دوم میلاد ساکن این مناطق بوده اند، هیچگاه کشور و ملت واحدی نداشته اند.
لرها
لرها از نـژاد آریایی آمیخـته با قوم کاشی یا کاسیت هستـند. در طول تاریخ گروه هایی از اعـراب و ترک ها نیز با لرها اختلاط نـژادی پـیدا کردند ولی در مجموع اصالت نـژادی آنها دست نخودره باقی مانده است. لرها که دو درصد جمعـیت کشورمان را تشکیل می دهند، عمدتا در استانهای لرستان و کرمانشاه ساکنند.
اعـراب
حدودا 4 درصد (دو و نیم میلیون نفر) جمعـیت ایران عـرب تبار هستـند که بـیشتر آنها در استان خوزستان و جزایر خلیج فارس سکنا گزیده اند. به مردم عـرب ساکن نوار ساحلی جنوب، که می توان بسیاری از ویـژگیهای فارس ها را در آنها دید، بندری می گویـند. لباس بلند سنتی مردان عـرب ثوب یا دشداشه و دستاری که بر سر می گذارند " گتره " نام دارد. اکثر عـربهای ایران هنوز به زبان عـربی تکلم می کنند.
ترکمن ها
ترکمن ها که از نـژاد اقـوام ترک هستـند، دو درصد جمعـیت ایران را تـشکیل می دهند. این قوم اصولا در منطقه ترکمن صحرا ( جلگه واقع در شرق استان مازندران و شمال استان خراسان و در همسایگی جمهوری ترکمنستان ) زندگی می کنند.
آذری ها
ترک های آذری بزرگترین اقلیت نـژادی ایران و تشکیل دهنده 25 درصد کل جمعـیت ایرانند. هر چند عـمده ترکها در استانهای آذربایجان شرقی، غربی و اردبـیـل زندگی می کنند. شمار انـبوهی از آنان در سایر استانهای کشور ساکنند
بخـتـیاری ها
مناطق دورافتاده استان چهار محال و بخـتـیاری و خوزستان سکونتگاه اکثر مردم بخـتـیاری است. ولی امروزه تعـداد بسیار زیادی از آنان در روستاها و شهرهای ساکن شده اند.
بلوچی ها
بلوچ ها، که نامشان در لغـت به معـنای آواره است، از معـدود نـژادهای ایرانی اند که عـمدتا شیوه زندگی نیمه بادیه نشیـنی خود را حفظ کرده اند. شاید الگوی آب و هوایی بسیار خشک مناطق مسکونی آنها باعـث تداوم این شیوه زندگی شده باشد. بـیابانهای وسیع و بسیار کم جمعـیت که منـتها الیه جنوب شرقی ایران و نواحی دور افتاده غرب پاکستان را در بر می گیرد، سکونـتگاه طبـیـعـی بلوچهاست. بلوچها سوارکاران ماهر و چابکی هستـند و مسابقات شتردوانی آنها بسیار مشهور است
ارامنه و یهودیان
ارامنه و یهودیان در نقاط مخـتـلف شهری ایران زندگی می کنند. شمار زیادی از ارامنه در تهران و اصفهان ساکنند و به داشتن مهارتهای فنی و شم تجاری شهره اند. یهودیان ایران قدمتی 2500 ساله دارند. ولی بعـد از 1357 تعـداد اندکی از آنان در ایران ماندگار شدند که عـمدتا در چهار شهر تهران، همدان، اصفهان و شیراز باقی مانده اند.
ایران از نظر نـژادی به هیچ وجه یکدست و یکپارچه نیـست. موقعـیت ویژه جغـرافیایی کشورمان و قرارگرفتن آن در تـقاطع کشورهای عرب، ترکیه و آسیای مرکزی و تغـیـیر پـیوسته حدود و ثـغـور آن در سالیان دراز امپراطوری ایران باعـث شده است اقوام و نـژادهای متـنوع و مخـتـلفی در چهار چوب ایران امروزی زندگی کنند. بدلیل همین تـنوع جمعـیـتی و قرنها اختلاط نـژادی و مهاجرتهاست که اصولا تـفکیک حد و مرز جغـرافـیایی نـژادهای ساکن در ایران امروز امری اگر نه محال، بسیار مشکل است.
پارسی ها ( فارس ها )
بـیش از 65% از جمعـیت ایران از نـژاد فارس (پارس) هستـند. فارس ها از اعـقاب نـژاد ایلامی یا آریایی هستـند که در هزاره دوم پـیش از میلاد در فلات میانی ساکن شدند و نام پارس ( پرشیا ) را برای ایران برگزیدند.
قـشقـایی ها
بـیشتر ایل قـشـقایی در استان فارس ساکن هستـند. بسیاری از آنها هنوز بصورت سیار در فصول مخـتـلف سال از یـیلاق به قـشلا ق کوچ می کنند. قـشقایی ها همچـون بسیاری دیگر از اقلیتهای نـژادی، ترک تبار هستـند. اینان قومی دلیرند که شکست دادن و تسلیم کردنشان کاریست بسیار مشکل.
کردها
کردها در ناحیه گسترده ای در خاور میانه پراکنده اند، از شرق ترکیه ( که 10 میلیون کرد در آن ساکنند ) گرفـته تا شمال شرقی عـراق و از قسمتهایی در مرز سوریه تا مناطق غرب و شمال غـرب کشور ایران. هر چند کردها با سابقه ترین و قـدیمیـترین نـژاد این گسترده جغـرافیایی هستـند و دست کم از هزاره دوم میلاد ساکن این مناطق بوده اند، هیچگاه کشور و ملت واحدی نداشته اند.
لرها
لرها از نـژاد آریایی آمیخـته با قوم کاشی یا کاسیت هستـند. در طول تاریخ گروه هایی از اعـراب و ترک ها نیز با لرها اختلاط نـژادی پـیدا کردند ولی در مجموع اصالت نـژادی آنها دست نخودره باقی مانده است. لرها که دو درصد جمعـیت کشورمان را تشکیل می دهند، عمدتا در استانهای لرستان و کرمانشاه ساکنند.
اعـراب
حدودا 4 درصد (دو و نیم میلیون نفر) جمعـیت ایران عـرب تبار هستـند که بـیشتر آنها در استان خوزستان و جزایر خلیج فارس سکنا گزیده اند. به مردم عـرب ساکن نوار ساحلی جنوب، که می توان بسیاری از ویـژگیهای فارس ها را در آنها دید، بندری می گویـند. لباس بلند سنتی مردان عـرب ثوب یا دشداشه و دستاری که بر سر می گذارند " گتره " نام دارد. اکثر عـربهای ایران هنوز به زبان عـربی تکلم می کنند.
ترکمن ها
ترکمن ها که از نـژاد اقـوام ترک هستـند، دو درصد جمعـیت ایران را تـشکیل می دهند. این قوم اصولا در منطقه ترکمن صحرا ( جلگه واقع در شرق استان مازندران و شمال استان خراسان و در همسایگی جمهوری ترکمنستان ) زندگی می کنند.
آذری ها
ترک های آذری بزرگترین اقلیت نـژادی ایران و تشکیل دهنده 25 درصد کل جمعـیت ایرانند. هر چند عـمده ترکها در استانهای آذربایجان شرقی، غربی و اردبـیـل زندگی می کنند. شمار انـبوهی از آنان در سایر استانهای کشور ساکنند
بخـتـیاری ها
مناطق دورافتاده استان چهار محال و بخـتـیاری و خوزستان سکونتگاه اکثر مردم بخـتـیاری است. ولی امروزه تعـداد بسیار زیادی از آنان در روستاها و شهرهای ساکن شده اند.
بلوچی ها
بلوچ ها، که نامشان در لغـت به معـنای آواره است، از معـدود نـژادهای ایرانی اند که عـمدتا شیوه زندگی نیمه بادیه نشیـنی خود را حفظ کرده اند. شاید الگوی آب و هوایی بسیار خشک مناطق مسکونی آنها باعـث تداوم این شیوه زندگی شده باشد. بـیابانهای وسیع و بسیار کم جمعـیت که منـتها الیه جنوب شرقی ایران و نواحی دور افتاده غرب پاکستان را در بر می گیرد، سکونـتگاه طبـیـعـی بلوچهاست. بلوچها سوارکاران ماهر و چابکی هستـند و مسابقات شتردوانی آنها بسیار مشهور است
ارامنه و یهودیان
ارامنه و یهودیان در نقاط مخـتـلف شهری ایران زندگی می کنند. شمار زیادی از ارامنه در تهران و اصفهان ساکنند و به داشتن مهارتهای فنی و شم تجاری شهره اند. یهودیان ایران قدمتی 2500 ساله دارند. ولی بعـد از 1357 تعـداد اندکی از آنان در ایران ماندگار شدند که عـمدتا در چهار شهر تهران، همدان، اصفهان و شیراز باقی مانده اند.