صفحه رسمی علی اکبر خاکی
صفحه رسمی علی اکبر خاکی

صفحه رسمی علی اکبر خاکی

''نکات مدیریتی''

                                                                        

فراموش نکنید بزرگترین آتش‌سوزی جهان را در ابتدا می‌توان با یک فنجان آب خاموش کرد (درایت، مدیریت بحران)


توان یک زنجیر به اندازه ضعیف‌ترین حلقه آن است. (مشارکت)


مداد هر رئیس باید پاک‌کن داشته باشد (گذشت)


به خاطر داشته باشید کشتی‌ها در لنگرگاه‌ها امنیت بیشتری دارند اما هیچ‌گاه برای چنین هدفی ساخته نشده‌اند. (تلاش در رفع موانع) 


ذهن انسان مانند چتر نجات است که تنها زمانی کار می‌کند که باز باشد(ذهن باز)


با دو گوش و یک زبان که داریم، باید دو برابر آنچه که می‌گوییم، بشنویم (خوب شنیدن)


نسبت سطح بال زنبور به بدن او ، بسیار کم است با توجه به قوانین آیرودینامیک، پرواز ممکن نیست اما زنبور این را نمیداند و پرواز میکند . . .



جملاتی کوچک، مفاهیمی بزرگ :

-اگر رؤیاهایتان را نسازید، یک نفر استخدامتان می کند، تا رؤیاهای او را بسازید!


-آنقدر خوب باشید که ببخشید، امّا

آنقدر ساده نباشید که دوباره اعتماد کنید!


اگر احساس افسردگی دارید، درگیر گذشته هستید.

اگر اضظراب دارید، درگیر آینده!

و اگر آرامش دارید، در زمان حال به سر می برید.

پس در لحظه زندگی کنید...!


قدر لحظه ها را بدانید!

زمانی می رسد که دیگر شما نمی توانید بگویید جبران می کنم.


یک نکته را هرگز فراموش نکنید :

لطف مکرّر، حق مسلّم می گردد!

پس به اندازه لطف کنید...


جاده زندگی نباید صاف و هموار باشد

وگرنه خوابمان می برد!

دست اندازها نعمت بزرگی هستند...


و نکته آخر :

هیچ وقت فراموش نکنید که :

" دنیا تکرار نمی شود . . . !

اسیدپاشی مرد شیشه ای به 4 کارگر در خانه مجردی

اسیدپاشی مرد شیشه ای به 4 کارگر در خانه مجردی




مرد شیشه ای بر اثر توهم مصرف مواد مخدر اقدام به اسیدپاشی به 4 کارگر ساختمانی کرد که تحت تعقیب پلیس قرار گرفت.

وبلاگ تابستانه:



اما جزئیات حادثه اسیدپاشی چه بود؟ ساعت 22 و 50 دقیقه چهارم مرداد مأموران کلانتری 108 نواب تهران در جریان درگیری در یک خانه مجردی در یکی از خیابان های این محله قرار گرفتند. با حضور مأموران و آغاز تحقیقات مشخص شد در این ساختمان دو برادر به صورت مجردی در طبقه دوم و چهار کارگر نیز در طبقه اول زندگی می کنند که یکی از برادران به نام مراد 26 ساله روی کارگران اسید پاشیده است.


با انتقال 4 کارگر به بیمارستان سوانح سوختگی، تحقیقات برای دستگیری مراد که پس از حادثه متواری شده بود، آغاز شد.

در ادامه مشخص شد یکی از کارگران که دچار سوختگی سطحی شده بود از بیمارستان مرخص شده است. پسر جوان در تحقیقات مدعی شد ما برای برادر متهم کار می کنیم. شب حادثه متوجه سر و صدای مراد و برادر بزرگش شدیم. دقایقی بعد مراد به خانه ما آمد و از ما شناسنامه و کارت ملی اش را خواست و مدعی شد ما مدارکش را برداشته ایم. هرچه به او گفتیم از موضوع اطلاعی نداریم باور نکرد. پسر جوان ظرف پلاستیکی سفیدی همراهش بود که آن را روی من و دوستانم ریخت. بلافاصله احساس سوختن کردیم و وقتی به خودمان آمدیم متوجه شدیم در بیمارستان هستیم و او روی ما اسید ریخته است.

در ادامه بازجویی از برادر مرد اسیدپاش در پلیس آگاهی آغاز و او مدعی شد مراد اعتیاد شدیدی به ماده مخدر شیشه دارد و همیشه دچار توهم بود. او مدارکش را گم کرده بود و فکر می کرد دست من است. آن شب سر این موضوع درگیر شدیم. وقتی به او گفتم از مدارکش خبری ندارم، برادرم تصور کرد کارگرانم آن را برداشته اند؛ به همین دلیل به خانه شان رفت و با آنها درگیر شد. نمی دانستم او اسید همراهش است و قصد دارد آن را روی آن چهار نفر بریزد. حالا هم نمی دانم او کجا فرار کرده است.

با اظهارات چهار مرد کارگر و برادر متهم، تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی به دستور سجاد منافی آذر بازپرس جنایی پایتخت تحقیقات برای شناسایی و دستگیری مرد اسیدپاش را آغاز کردند.

 

بی گناه قربانی شدیم

پسر 16 ساله برای تأمین هزینه زندگی خانواده اش به تهران سفر کرده و در یک ساختمان در حال احداث در یکی از محله های نواب کار می کرد. او قرار بود پس از پایان کار این ساختمان با پولی که از این کار می گرفت، نزد خانواده اش بازگردد که قربانی اسیدپاشی برادر کارفرمایش شد و اکنون در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان سوانح و سوختگی مطهری تهران بستری است. او درباره شب حادثه می گوید: من و سه نفر از دوستانم برای دو برادر کار می کردیم و قصد داشتیم به کمک چند مرد بنا، ساختمان در حال احداث آنها را به سرعت به پایان برسانیم که این حادثه تلخ رخ داد. شب حادثه زمانی که یکی از دوستانم در را باز کرد، برادر کارفرما او را به کناری پرت کرد و وارد اتاق شد. او فریاد می زد و از ما می خواست هر کسی کارت ملی و شناسنامه اش را برداشته به وی تحویل دهد، در غیر این صورت بلایی بر سرش می آورد. هرچه به او گفتیم اشتباه می کند و ما مدارکش را برنداشتیم، بی فایده بود. او محتویات ظرف را روی ما ریخت.