پادشاهی ایلام بیش از دو هزارسال، تا حدود سال پانصد و پنجاه پیش از میلاد در جنوب غربی سرزمین کنونی ایران برپا بود. این پادشاهی از اتحاد دولتهای کوچک تشکیل شده بود و تقریبا در تمام مدت از استقلال بر خوردار بوده است. اوج شکوفایی ایلام در نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد بود. سرزمین آنها از شمال تا نزدیک همدان، از مشرق تا کرمان، از جنوب تا خلیج فارس و از مغرب تا نواحی بین النهرین گسترده بود اما سرزمین اصلی آنها را می توان از خوزستان تا بوشهر دانست.
| آثار معماری ایلامینقش برجسته هانقش برجسته کول فرحنقش برجسته اشکفت سلماننقش برجسته خونگ اژدرنقش برجسته شهسوارنقش برجسته کورانگوننقش برجسته قلعه تولنقش برجسته نقش رستمجام نقره جلیل آبادگنجینه ارجان | ||
گاهنگاری تاریخ و فرهنگ ایلامیان | |||
پادشاهان سلسله آوان 2500 تا 2200 پ م | |||
پادشاهان سلسله سیماشکی 2100 تا 1900 پ م | |||
پادشاهان سلسله گاردهای مرزی سلسله اپارتی- به سومری سوکل مخ ها 1850 تا 1520 پ م | |||
پادشاهان ایلامی میانه 1450 تا 1120 پ م | |||
پادشاهان ایلام جدید 983 تا 640 پ م
| |||
نوشته های ایلامی | هنر ایلامی | ||
پیکرک های ایلامی | سرزمین ایلام | ||
مهرهای ایلامی | دین ایلامی و تدفین | ||
![]() | ![]() |
امام موسی بن جعفر علیه السلام در هفتم ماه صفر سال 128 ه.ق متولد گردید
معجزات و کرامات امام موسی کاظم علیه السلام
* اعجاز امام کاظم علیه السلام در خروج از زندان (1)
مسیب، زندانبان امام موسی کاظم علیه السلام میگوید: سه روز قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود:
" امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود نمایم."
گفتم:" آیا توقع دارید با وجود این همه مامور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما را فراهم کنم؟!"
فرمود: " ای مسیب، تو گمان میکنی قدرت و توان الهی ما کم است؟ "
گفتم:" نه، ای مولای من. " فرمود: " پس چه؟ "
گفتم:" دعا کنید ایمانم قویتر شود "
امام چنین دعا کرد: " خدایا او را ثابتقدم بدار. "
سپس فرمود:" من با همان اسم اعظم الهی که آصف بن برخیا ( وزیر حضرت سلیمان علیه السلام ) تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین آورد، خدا را میخوانم و به مدینه میروم."
ناگهان دیدم امام دعایی خواند و ناپدید شد. اندکی بعد بازگشت و با دست خود زنجیرهای زندان را به پای مبارک بست. سپس فرمود: " من پس از سه روز از دنیا میروم. "
من به گریه افتادم. فرمود: " گریه مکن و بدان که پسرم علی ابن موسی الرضا پس از من، امام توست. "
* امام کاظم علیه السلام و خبر از مرگ زندانبان (2)
ابویوسف و محمد بن حسن که دو نفر از اصحاب ابوحنیفه بودند، در زندان سندی بن شاهک به ملاقات امام ابی الحسن موسی بن جعفر علیه السلام رفتند. در بین راه با هم می گفتند: ما چیزی از موسی بن جعفر کم نمی آوریم. یا مساوی او هستیم، یا مشابه او. وقتی به خدمت حضرت رسیدند و مقداری نشستند، یکی از مأمورین زندان وارد شد و گفت: نوبت کاری من تمام شده و از خدمت شما می روم. اگر بیرون زندان کاری دارید بفرمائید، تا مرتبه دیگر که نوبت خدمت من می شود و مجدداً باز خواهم گشت، نتیجه اش را تقدیم کنم.
حضرت فرمودند: کاری ندارم. وقتی آن مرد رفت، حضرت به ابو یوسف رو کرد و فرمود: عجیب است، او امشب می میرد. آن وقت به من میگوید اگر کاری داری بگو انجام دهم. ابویوسف و محمد بن حسن بهتزده پس از خداحافظی از زندان بیرون آمدند، در حالی که به یکدیگر می گفتند: ما آمده بودیم بحث حلال و حرام کنیم. او از امور غیبی خبر داد. زمان مرگ امری است نهانی. از کجا می دانست؟!
سپس فردی را مأموریت دادند تا آن مأمور زندان را تا فردا تعقیب کند و آنها را از وضع او مطّلع نماید. آن مرد نیز وی را زیر نظر گرفت و شب را در مسجد محله که نزدیک خانه آن مأمور بود، خوابید. صبحگاهان دید فریاد عزا بلند است و مردم به داخل خانه وی آمد و شد میکنند. پرسید: چه خبر است؟ گفتند: فلانی دیشب از دنیا رفت. این مرد پیش ابو یوسف و محمد بن حسن آمد خبر مرگ آن مأمور را آورد.
مجدداً این دو به ملاقات حضرت آمدند و گفتند: " معلوم شد شما به حلال و حرام دین خدا آگاهید. ولی زمان مرگ او را که از اسرار غیبی الهی است از کجا دانستید؟ حضرت فرمود: از دروازه های علم رسول الله است که به روی حضرت امیرالمؤمنین گشودند و سپس آن علم الهی از هر امام به امام بعدی منتقل شده است. "
مشهورترین لقب امام هفتم(ع)، کاظم و صابر و معروفترین کنیهاش ابوالحسن است
*امام کاظم علیه السلام و زنده ساختن گاو مرده (3)
علی بن مغیره گوید:
همراه امام موسی کاظم علیه السلام در منی میرفتیم که با زنی روبهرو شدیم که که فرزندان کوچکش به دورش حلقه زده بودند و همگی سخت میگریستند.
امام فرمود:" چرا گریه میکنید؟ "
زن که امام را نمی شناخت گفت:" تنها سرمایه من و این فرزندان یتیمم گاوی بود که از شیرش زندگی را میگذراندیم. اینک گاو مُرده و ما درمانده شدهایم."
امام فرمود:" آیا دوست داری آن گاو را زنده سازم؟ "
گفت:"آری، آری!"
امام به گوشه ای رفت و دو رکعت نماز خواند و دست به سوی آسمان گرفت و دعا نمود. آنگاه کنار گاو مرده آمد و ضربه ای به پهلوی گاو زد. ناگهان گاو زنده شد و از جا بلند شد. زن با دیدن این صحنه فریاد زد:" بیایید که قسم به خدای کعبه، او عیسی بن مریم است! "
مردم ازدحام کردند و به تماشای گاو و سخنان زن مشغول شدند و امام خود را در بین مردم گم نمود و به راه خود ادامه داد.
*امام کاظم علیه السلام و سخن گفتن به زبان فارسی (4)
ابوبصیر از امام موسی بن جعفر علیه السلام پرسید:"امام با چه نشانههایی شناخته میشود؟"
فرمود :"امام راستین صفاتی دارد که اولین و مهمترین آن این است که امام قبلی معرفیاش کرده باشد. همان گونه که رسول خدا علی بن ابیطالب علیه السلام را معرفی کرد، هر امامی نیز باید امام پس از خود را معرفی نماید. نشانهی دیگر آن است که هر چه از او میپرسند، جواب بدهد و از هیچ چیز بیخبر نباشد. نشانهی دیگر اینکه هرگز در دفاع از حق سکوت نکند، از حوادث آینده خبر بدهد و به همهی زبانها سخن بگوید."
سپس فرمود:"هم اکنون نشانهای به تو مینمایم که قلبت مطمئن شود."
در همین حال مردی خراسانی وارد شد و شروع کرد به عربی سخن گفتن، اما امام پاسخش را به فارسی داد. مرد خراسانی گفت:" من خیال میکردم فارسی متوجه نمیشوید."
امام فرمود:"سبحان الله! اگر نتوانم جوابت را به زبان خودت بدهم، پس چه فضیلتی بر تو دارم؟" سپس فرمود:"امام کسی است که سخن هیچ فردی بر او پوشیده نیست. او کلام هر شخص و هر موجود زنده ای را می فهمد. امام با این نشانهها شناخته میشود و اگر اینها را نداشته باشد، امام نیست."
پی نوشت
-----------------------------------
1- بحار الانوار، ج 48، ص 224، ح 26 از عیون.
2- بحار الانوار، ج 48، ص 64 از خرائج.
3- حار الانوار، ج 48، ص 55، از بصائر الدرجات.
4- بحار الانوار، ج 48، ص 47 از قرب الاسناد.
منبع : daneshnameh.roshd.ir
امام حسن علیه السلام در سن 47 سالگی به شهادت رسیدند
شهادت امام حسن علیه السلام
امام حسن مجتبی علیه السلام در 28 صفر سال پنجاه هجری در سن 47 سالگی به دستور معاویه بن ابی سفیان و به دست جعده دختر اَشْعَثِ بنِ قِیس مسموم شد و بر اثر همان زهر به شهادت رسید و در قبرستان بقیع (واقع در مدینه) به خاک سپرده شد.
مسموم شدن امام حسن علیه السلام توسط جعده
حکومت اموی پس از تحمیل صلح بر امام حسن علیه السلام گرچه به بسیاری از اهداف خود رسیده بود، ولی هم چنان وجود امام حسن علیه السلام مانع از به اجرا درآوردن برخی از نیّات پلید آنان بود. از جمله اهدافی که معاویه دنبال می کرد تعیین جانشین برای خود بود. وی از اجرای این تصمیم که برخلاف مفاد صلح نامه او با امام حسن علیه السلام بود وحشت داشت و می دانست که اگر در زمان حیات آن حضرت به چنین کاری دست بزند، بدون شک با مخالفت شدید حسن بن علی علیه السلام روبه رو خواهد شد.
بر این اساس تصمیم گرفت از هر راه ممکن امام علیه السلام را به شهادت برساند. پس از بررسی های زیاد جعده همسر امام حسن علیه السلام را مناسب ترین فرد برای تحقق بخشیدن به این هدف پلید دید. آن گاه به صورت محرمانه و با ارسال صدهزار درهم به جعده، به او قول داد که اگر امام حسن علیه السلام را به شهادت برساند او را به همسری یزید درخواهد آورد. بدین وسیله جعده آن حضرت را با ریختن زهر در آب آشامیدنی مسموم کرد.
وصیت امام حسن علیه السلام
چون امام حسن علیه السلام را مسموم کردند و حال او دگرگون شد برادرشان امام حسین علیه السلام به بالین آن حضرت حاضر شدند. وقتی جویای احوال او گشتند امام حسن علیه السلام فرمودند: «خود را در اوّلین روز از روزهای آخرت و آخرین روز از روزهای دنیا می بینم». در ادامه، این گونه وصیت فرمودند: «گواهی می دهم به وحدانیت خدا و این که برای او شریکی نیست و تنها او سزاوار پرستش است.
هرکه اطاعت او را در پیش گیرد رستگار می شود و هرکه نافرمانی اش کند گم راه می گردد و کسی که از گناهان و تقصیراتش به نزد او توبه کند هدایت می شود. ای حسین،جنازه مرا در کنار جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم دفن کن به شرط آن که کسی مانع این کار نباشد. اگر تو را از این کار باز داشتند مبادا بر آن پافشاری کنی؛ چون راضی نیستم به خاطر این کار قطره ای خون به زمین ریخته شود».
دشمنان هنگام دفن بدن مبارک امام حسن علیه السلام جنازه ی آن حضرت را تیر باران نمودند
چگونگی دفن امام حسن(ع)
هنگامی که آن حضرت وفات کرد، جنازه اش را روی تابوتی گذاشتند و او را به محلی که پیامبر صلی الله علیه و آله بر جنازه ها نماز می خواند بردند. امام حسین علیه السلام بر جنازه ی آن حضرت نماز خواند و سپس جنازه را کنار قبر رسول خدا حرکت داد و در آنجا اندکی توقف داد.
عایشه خبردار شد که بنی هاشم قصد دارند، جنازه ی حسن علیه السلام را در کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن کنند. پس بر استری زین کرده سوار شد و به آنجا آمد و گفت:«فرزند خود را از خانه ی من بیرون برید که نباید در اینجا چیزی دفن شود و نباید حجاب رسول خدا صلی الله علیه و آله دریده شود».
امام حسین علیه السلام به او فرمود: تو و پدرت، از پیش، حجاب پیامبر صلی الله علیه و آله را دریدید و تو به خانه ی پیامبر صلی الله علیه و آله کسی را بردی (مقصود ابوبکر است) که دوست نداشت نزدیک او باشد و خدا از این کار از تو بازخواست خواهد کرد. همانا برادرم حسن علیه السلام ، به من امر کرد که بدنش را نزدیک پدرش بیاورم تا تجدید عهد کند. بدان که برادرم از همه ی مردم به خدا و رسولش و قرآن داناتر بود. او داناتر از این بود که حجاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را پاره کند. اگر دفن کردن در کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله از نظر ما جایز بود، می فهمیدی که بر خلاف میل تو او در آنجا دفن می شد. پس امام حسین علیه السلام، بدن مبارک برادر را به سوی بقیع حرکت داد.
تیر باران بدن امام مجتبی علیه السلام
مرحوم علامه مجلسی و محدث قمی و ابن شهر آشوب نوشته اند که، هنگام دفن بدن مبارک امام حسن علیه السلام دستور دادند جنازه ی آن حضرت را تیر باران نمودند، تا جایی که هفتاد تیر از جنازه ی آن حضرت بیرون کشیدند.1
پس بنی هاشم خواستند شمشیر بکشند و جنگ کنند؛ ولی امام حسین علیه السلام فرمود: به خدا سوگند! وصیت برادرم را ضایع نکنید. پس به آنها فرمود: اگر وصیت برادرم نبود، هر آینه او را دفن می کردم و بینی های آنها را به خاک می مالیدم. و آنگاه جنازه را به طرف بقیع حرکت دادند و در کنار جده اش فاطمه ی بنت اسد دفن نمودند.2
پاداش زیارت قبر شریف امام حسن علیه السلام
امام صادق علیه السلام از پدرش امام باقر علیه السلام نقل کرد که فرمود:
« امام حسین علیه السلام در هر شب جمعه، قبر امام حسن علیه السلام را زیارت می کرد.»
شیخ طوسی (ره) در کتاب تهذیب روایت می کند: روزی امام حسن علیه السلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد:
پاداش کسی که ما را زیارت کند چیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ فرمود:«آن کس که مرا در حال حیات و ممات، زیارت کند یا پدر، یا برادر، یا تو را هنگام زندگی، و بعد از مرگ زیارت کند، بر من سزاوار است که او را در روز قیامت، از حوادث آن روز، نجات دهم...»
---------------------------------
پی نوشت ها
1.کشف الغمة، ج 2، ص 161، به نقل از جنابذى از علماى اهل سنت.
2.کشف الغمه، ج 2، ص 160، به نقل از ابن طلحه شافعى.
منابع :
rabana.ir
hawzah.net
سلطان محمد خدابنده الجایتو | |
---|---|
هشتمین ایلخان مغول | |
![]() محمد خدابنده الجایتو و سفیران چینی امپراتوری مغول. ۱۴۳۸ میلادی مجمعالتواریخ | |
دوران | ۶۸۳ - ۶۹۵ خ. ۷۰۳ - ۷۱۶ ه. ق. ۱۳۰۴ - ۱۳۱۶ م. |
زادروز | ۶۵۹ خ. ۱۲۸۰ م. |
مرگ | ۲۵ آذر ۶۹۵ خ. ۱۶ دسامبر ۱۳۱۶ م. |
محل مرگ | سلطانیه |
آرامگاه | سلطانیه |
پیش از | ابوسعید |
پس از | غازان |
دودمان | ایلخانان |
محمدحسن خان قاجار فرزند فتحعلیخان قاجار بود. فتحعلی خان وکیلالدولهٔ شاه تهماسب دوم صفوی بود که در پی بدگمانی شاه و به تحریک نادرقلی خان افشار، دیگر سردار شاه، کشته شد.
محمدحسن خان پس از پدر ریاست طایفهٔ اشاقهباش قاجار را که در استرآباد (گرگان امروزی) ساکن بودند بر عهده گرفت و نادر علیرغم تلاشهایی که کرد بر وی دست نیافت. با مرگ نادر، عادل شاه که نتوانسته بود بدو دست یابد فرزندش آقامحمد خان را مقطوعالنسل کرد. در پی برکناری شاهرخ شاه و به قدرت رسیدن شاه سلیمان دوم، محمدحسنخان به سمت ایشیکآقاسیگری و بیگلربیگیگری استرآباد گماشته شد. اندکی پس از برکناری شاه سلیمان دوم سه تن از سرداران (علیمردان خان بختیاری، ابوالفتح خان بختیاری و کریم خان زند) در اصفهان شاه اسماعیل سوم را به قدرت رساندند. در پی درگیری میان این سه سردار، کریم خان توانست قدرت را به دست بگیرد و وکیلالدولهٔ شاه شود. او با شاه اسماعیل سوم عازم جنگ با محمدحسن خان شد و استرآباد را محاصره نمود. محمدحسن خان توانست کریم خان را شکست داده، به تهران بگریزاند و شاه اسماعیل سوم نیز به محمدحسن خان پناه برد و او را وکیلالدولهٔ خود نمود.
محمدحسن خان توانست دیگر سرداران را شکست دهد. آزاد خان افغان را که بر اصفهان حکومت میکرد فراری داد، و بار دیگر کریم خان زند را در هم کوفت و اصفهان را متصرف شد. وی برای تأمین آذوقهٔ سپاه خود، به تاراج مردم پرداخت و به قول رستمالحکما نویسندهٔ رستمالتواریخ از شدت ظلم خان قاجار فریاد دادخواهی ستمدیدگان به سما میرسید.
وی در محاصرهٔ شیراز به دلیل پایداری کریم خان و اختلاف سران قاجار مجبور به عقبنشینی شد و بعدها اصفهان را نیز از کف داد و به بارفروش (بابُل امروزی) گریخت. شاه اسماعیل سوم نیز بار دیگر به زندیان پناه برد و کریم خان برای بار دوم وکیلالدوله گردید. بنا به نوشتهٔ پرویز رجبی در کتاب «کریم خان زند و زمان او» محمدحسین قاجار (از یاران محمدحسن خان) که از سوی او حکومت اصفهان را داشت، با شکست خان قاجار اصفهان را ترک کرده، به مازندران ، شهر بابل ، رفت تا خود قدرت را در دست بگیرد و بعد از تسخیر اصفهان توسط سپاه زند، برای تسریع در نابودی خان قاجار به همراه یاران و کسان خویش به شیخعلی خان زند که در تعقیب محمدحسن خان بود، پیوست. محمدحسن خان که بهسرعت به طرف شمال پیش میرفت در نزدیکی اشرف به دست دشمن افتاد و بهسختی شکست خورد و هنگام فرار پای اسبش در شکافی گیر کرد، علی آقا خان قاجار (برادر محمدحسین خان) سر رسیده، وی را کشت. رستم بیک کردلو، نوکر محمدحسن خان نیز سر ارباب خود را بریده و نزد شیخعلی خان برد.
در کتاب تاریخ اجتماعی ایران نوشتهٔ مرتضی راوندی آمده که سر وی برای کریم خان فرستاده شد اما خان زند از مشاهدهٔ سر متأثر شد و دستور داد که آن را برگردانده با بدنش در مقبرهٔ خانوادگی آن خاندان به خاک سپارند.
کریم خان آن گاه با دختر (و به روایتی با خواهر) محمدحسن خان ازدواج کرده، آقامحمد خان، بزرگترین فرزند او را به نزد خود آورد و با مهربانی از او پذیرایی کرد و با خانوادهٔ خان مقتول محبت کرد و حکومت دامغان را نیز به حسینقلی خان جهانسوز فرزند دوم خان قاجار داد.
تاریخ ایران را اصولا به دو بخش کلی قبل از اسلام و بعد از اسلام تقسیم می کنند.
آشنایی با تاریخ ایران
هنگامی که سخن از تاریخ ایران میرود، باید به این نکته توجه داشت که آیا منظور تاریخ اقوام و مردمانی است که از آغاز تاریخ تا کنون در مرزهای سیاسی ایران امروزی زیستهاند یا تاریخ اقوام و مردمانی است که خود را به نحوی از انحاء ایرانی میخواندهاند و در جغرافیایی که دربرگیرندهٔ ایران امروز و سرزمینهایی که از دیدگاه تاریخی بخشی از ایران بزرگ (ایرانشهر) بودهاست زیستهاند. گاه تاریخ ایران را از ورود آریایی ها که نام ایران نیز از ایشان گرفته شدهاست، به فلات ایران آغاز میکنند. ولی این به این معنی نیست که فلات ایران تا پیش از ورود آریایی ها خالی از سکنه یا تمدن بودهاست. پیش از ورود آریاییان به فلات ایران تمدنهای بسیار کهنی در این محل شکفته و پژمرده شده بودند و تعدادی نیز هنوز شکوفا بودند.
تاریخ ایران را اصولا به دو بخش کلی تاریخ ایران قبل از اسلام و تاریخ ایران بعد از اسلام تقسیم می کنند که اینها خود نیز به بخش های کوچکتری تقسیم می شوند.
تاریخ ایران
قبل از اسلام:
خود به سه بخش تقسیم می شود:
-ایران قبل از
آریایی ها
-مهاجرت آریایی ها به ایران
-ایران باستان
تاریخ ایران قبل از آریایی ها
پیش از آریائىها
اقوام گوناگونى در قسمتهاى مختلف فلات ایران مىزیسته اند.در تاریخ ایران قبل از
آریایی ها تمدنهای شهر سوخته (در سیستان)، تمدن ایلام (در شمال خوزستان)، تمدن
جیرفت (در کرمان)، تمدن ساکنان تپه سیلک (در کاشان)، تمدن اورارتو (در آذربایجان)،
تپه گیان (در نهاوند) و تمدن کاسیها (در کرمانشاه و لرستان) و تپورها در تبرستان
(مازندران) در سرزمین ایران بودند.
بزرگترین تمدن تاریخ ایران دولت عیلام بوده است که سرزمین آنها در جنوب غربى ایران و کمابیش مطابق با خوزستان بوده است. پایتخت عیلام شهر شوش بوده که آثار مربوط به آنها در این شهر پیدا شده است. ظاهراً بخشهاى مختلف در عیلام حکومتهاى جداگانه و هر یک پادشاهان مربوط به خود را داشتهاند.
این چهار منطقه اَوان، اَنشان، سیمش و شوش
بودهاند. دولت عیلام غالباً با دولتهاى بیشتر تکامل یافتهٔ بینالنهرین یعنى
سومرىها، اکدىها، بابلىها و آشورىها در جنگ بوده است. این دولت در دورهاى از
تاریخ ایران از بزرگترین نیروهاى این منطقه شد. از زمان پیدایش امپراتوران ایران
(۵۵۰قم) عیلام از ولایات خراجگزار ایران شد. شهر شوش در این زمان نیز شهر ثروتمند
و با شکوهى بود. زبان عیلامى یکى از سه زبانى بوده است که متون سلطنتى ایران به آن
زبانها نگاشته مىشده است.
مهاجرت آریایىها
به ایران
آریایی ها شعبهٔ وسیعى از نژاد سفید هستند که سرزمین اولیهٔ
آنها احتمالاً از شمال دریاى سیاه و خزر تا حوالى رودهاى سیحون و جیحون بوده است.
آنها بعدها بخشى به اروپا و دستههائى به سمت ایران و هند حرکت کردهاند. در نتیجه
به اقوام آسیائى و زبان آنها، هند و اروپائى گفته مىشود. آریائى به معنى شریف
است. آریائىهای هند و ایران مدتها با هم مىزیستهاند و پس از مدتها از هم جدا
شدند و تا قبل از جدا شدن، افسانهها و سازمان اجتماعى و زبان مشترکى داشتند.
در کتاب های تاریخ ایران زمان آمدن آریایى ها به ایران را برخى ۲۰۰۰ سال قم و بعضى قرن ۱۴ قم تا قرن ۶ قم نوشته اند. آریایى ها هنگامی که به فلات ایران رسیدند، در ابتدا مردمان بومى را قلع و قمع کردند ولى سپس آنها را بهکار گرفتند. آریائىها پس از ورود به ایران به طوایف مختلف تقسیم شدند که مهمترین آنها مادها و پارتها و پارسها هستند. نام ایران از اسم آریایى ها گرفته شده و به معنى سرزمین آریایى است.
تاریخ ایران باستان
تاریخ ایران باستان را دوران تشکیل دولت ماد تا پایان حکومت ساسانیان و حمله اعراب به ایران دانسته اند.
مادها حدود ۷۰۸تا ۵۵۰قم
مادها قومی ایرانی
بودند از تبار آریایی که در بخش غربی فلات ایران ساکن شدند. سرزمین مادها
دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود. سرزمین آذربایجان در شمال غربی فلات ایران را
با نام ماد کوچک و بقیهٔ ناحیه زاگرس را با نام ماد بزرگ میشناختند. پایتخت ماد
هگمتانه است آنها توانستند در اوایل قرن هفتم قبل از میلاد اولین دولت تاریخ ایران
را تأسیس کنند. دولت ماد در ۵۵۰ پیش از میلاد به دست کوروش منقرض شد و سلطنت ایران
به پارسیها منتقل گشت.
هخامنشیان - ۵۵۰ تا ۳۳۰ قم
هخامنش جدّ این
خاندان، قبیلههاى پارس را تحت فرمان خود درآورد. پس از او چیشپش، پسرش در ناحیهٔ
انشان (شرق شوشتر) به شاهى رسید. بعدها آنها پاسارگاد را مرکز خود قرار دادند. تا
زمان کوروش سوّم (بزرگ)، شش پادشاه از این خاندان حکومت کردند.
تاریخ ایران و دوره های تاریخی آن
سلوکیان
پس از مرگ اسکندر (۳۲۳ ق. م) فتوحاتش
بین سردارانش تقسیم شد و بیشتر متصرفات آسیایی او که ایران هسته آن بود به سلوکوس
اول رسید. به این ترتیب ایران تحت حکومت سلوکیان (۳۳۰ - ۲۵۰ ق.م.) در آمد. آنها
مدت هشتاد سال بربخش بزرگى از غرب ایران سلطنت کردند ولى در قلمرو آنها تقریباً
هیچگاه آرامش وجود نداشت. پس از مدتی پارتها نفوذ خود را گسترش دادند و سرانجام
توانستند سلوکیان را نابود کنند و چون اولین پادشاه اشکانیان اشک نام داشت نام این
سلسله را اشکانیان گذاشتند.
اشکانیان - ۲۵۰ قبل از میلاد تا حدود ۲۲۶
میلادى
اشکانیان تمدن یونانى را که در دورهٔ سلوکیان در ایران بهوجود آمده بود،
ارج مىگذاشتند. برخى از پادشاهان اشکانى به خوبى با ادبیات یونانى آشنائى داشتند و
برخى نمایشهاى یونانى در دربار پادشاهان اشکانى اجراء مىشد. در آن دوره مجلسى
موسوم به مهستان بود که خود مرکب از دو مجلس بود یکى مجلس اشراف و دیگرى مجلس
دانایان و مغان که جنبهٔ مشورتى داشت و نفوذ چندانى در امور نداشت.
در این دوره از تاریخ ایران دامپروى و کشاورزى و
تجارت رونق بسیار داشت و بردهدارى رشد مىکرد. دین آنها دین زرتشت و نیز پرستش
اجداد آنها بود. سایر ادیان نیز آزادى داشتند. اشک ۲۲ (بلاش اوّل) کسى بود که به
جمعآورى اوستا پرداخت. زبان آنها پارسى میانه بود که بهعلت تماس زیاد با رومىها،
زبان و تمدن رومى نیز در دربار آنها نفوذ داشته است. خط آنها آرامى سریانى بوده و
روى برخى سکّهها عبارات یونانى حکّ شده است. از آثار این دوره از تاریخ ایران معبد
آناهیتا در کنگاور، خرابهٔ معبد کنگاور، نقوش برجسته از دورهٔ مهرداد و گودرز در
بیستون است.
ساسانیان
ساسانیان خاندان شاهنشاهی ایرانی در طول تاریخ
ایران هستند که در سالهای ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی حکومت می کردند. شاهنشاهان ساسانی که
اصلیتشان از استان پارس بود بر بخش بزرگی از غرب قارهٔ آسیا چیرگی یافتند. پایتخت
ساسانیان شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود.
سلسله اشکانی به دست اردشیر اول ساسانی منقرض
گردید. وی سلسله ساسانیان را بنا نهاد که تا ۶۵۲ میلادی در ایران ادامه یافت. دولت
ساسانی حکومتی ملی و متکی به دین و تمدن ایرانی بود و قدرت بسیار زیادی کسب کرد. در
این دوره نیز جنگهای ایران و روم ادامه یافت.
تاریخ ایران بعد از اسلام
پس از استقرار دین
اسلام در سرزمین ایران که در نتیجه پیروزی اعراب مسلمان بر ساسانیان و فتح ایران
توسط آنها روی داد، تحولات بسیاری در عرصههای اجتماعی، مذهبی و سیاسی در تاریخ
ایران به وجود آمد.
استیلاء مسلمانان بر ایران به سادگى نبود. شهرها زودتر پذیراى سلطهٔ مسلمانان شدند ولى دهات به سادگى به حکومت ایشان تن ندادند. نقاط شرقى ایران و نیز طبرستان و گیلان دیرتر از نواحى غربى به تصرف مسلمانان درآمدند. آنان مجبور مىشدند که یک محل را بارها فتح کنند.
ایرانیان که از تبعیض طبقاتی موجود در کشورشان ناراضی بودند اسلام را پذیرفتند و در اشاعه آن کوشیدند ولی با این حال هرگز در طول تاریخ ایران مخالفت خویش را با سلطه امویان و عباسیان بر خاک ایران پنهان نکردند و جنبشهای استقلال طلبانهای را به پا ساختند که تشکیل حکومتهایی چون طاهریان (۸۸۱-۸۲۶ م) و صفاریان (۹۰۳-۸۶۶ م) را میتوان از نتایج آنها برشمرد.
طاهریان برای اولین بار پس از ظهور اسلام در طول تاریخ ایران نواحی شرقی ایران همچون خراسان را به استقلال رسانیدند و صفاریان نیز برای اولین بار از زبان خارجی به جای زبان عربی استفاده کردند. از دوره سامانیان (۹۹۹- ۸۱۹ م) نیز خط فارسی نوین پدید آمد و الفبای عربی با زبان فارسی رواج یافت.
حکام آل بویه (۱۰۵۵-۹۴۵ م) پس از فتح شیراز و تأسیس حکومت خویش راهی بغداد شده آن را تصرف نمودند و مقام خلافت را به آلت دست خویش تبدیل نمودند و قدرت واقعی را در دستان خویش گرفتند.
غزنویان (۱۱۸۶-۹۷۷ م) خود را در تاریخ ایران به عنوان غازیان یا جنگجویان مسلمان مطرح ساختند و سرزمینهایی همچون هندوستان را مورد تهاجم خویش قرار دادند.
تاریخ ایران بعد از اسلام
سلجوقیان (۱۱۹۴- ۱۰۳۸ م) با پیروزی بر غزنویان حکومت خویش را تأسیس نمودند و سراسر ایران را تحت سیطره خویش درآوردند و به یاری وزرای بزرگ و دانشمند ایرانی قدرت خود را تثبیت نمودند ولی در نهایت توسط خوارزمشاهیان از میان رفتند.
حکومت خوارزمشاهیان (۱۲۳۱-۱۰۷۷ م) یکی دیگر از حکومتهای تاریخ ایران بود که با تهاجم مغولها به خاک ایران آغاز گردید. نتیجه این تهاجم انقراض حکومت خوارزمشاهیان و غارت شهرها و قتل عام مردم ایران بود که با نابودی اقتصاد و کشاورزی ایران همراه گردید.
مغولها به سرعت خاک ایران را تصرف نمودند و ضمن لشکرکشی به بغداد و به قتل رساندن خلیفه عباسی خلافت اسلامی را از میان بردند (۱۲۲۸ م)
پس از مغولها، تیموریان (۱۵۰۶-۱۳۷۰ م) به خاک ایران هجوم آوردند و بار دیگر سرزمین ایران را عرصه تاخت و تاز و غارت قرار دادند.
از دوره صفوی (۱۷۳۲-۱۵۰۱ م) برای اولین بار در تاریخ ایران مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی ایران معرفی گردید. مذهب تشیع با ویژگیهای سیاسی و اجتماعی خویش باعث اتحاد و استقلال ایران گردید و هویت ملی آن را در برابر تهاجمات و ضربات مهلک امپراتوری عثمانی حفظ نمود و بار دیگر در طول تاریخ ایران توانست به عنوان یک قدرت بزرگ سیاسی و مذهبی قد علم کند.
در دوره شاه عباس کبیر شهر اصفهان به عنوان پایتخت ایران انتخاب گردید و به اوج عظمت و شکوه دست یافت به طوری که یادگارهای بسیاری از آن دوران تا عصر حاضر نیز بر جای ماندهاند. صفویان در نتیجه تهاجم افغانها و تصرف اصفهان توسط آنها از صفحه تاریخ ایران حذف شدند.
نادرشاه افشار افغانها را شکست داد و ضمن تسلط بر تمامی خاک ایران، سلسله افشاریان را تأسیس نمود (۱۷۳۴ م). پس از افشاریان، زندیان (۱۷۹۶-۱۷۵۰ م) بر اریکه قدرت تکیه زدند و در دوره حکومت آنها شهر شیراز به پایتختی انتخاب گردید و به شهری باشکوه و بزرگ تبدیل شد.
دوره قاجاریان (۱۹۲۴-۱۷۷۹ م) از دوره های تاریخ ایران بود که نفوذ قدرتهای استعماری همچون انگلیس و روسیه تزاری در ایران توسعه یافت و این قدرتها با تحمیل عهدنامههایی همچون ترکمانچای، گلستان و پاریس بر دولت ایران سرزمینهای وسیعی در آذربایجان، گرجستان، ارمنستان و خراسان را از خاک ایران جدا کردند. نتیجه این تحولات وقوع جنبشهایی چون قیام تنباکو، مشروطیت، جنبش جنگل و قیام محمد خیابانی در ایران بود.
در سال ۱۹۲۴ میلادی رضاخان به حکومت دست یافت و تاسیس سلسله پهلوی را اعلام نمود. در دوره پهلوی صنعت نفت ایران به رهبری دکتر محمد مصدق ملی شد و همین مسأله زمینهساز قیامهای استقلال خواهانه گردید که در نهایت به انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ ش (۱۹۷۹ میلادی) منجر گردید.
دوره های
تاریخی ایران بعد از اسلام
• طاهریان (۸۲۰ - ۸۷۳ م. / ۲۰۵ -
۲۵۹ ه. ق. / ۱۹۹ -۲۵۲ خ.) بنیانگذار طاهر ذوالیمینین
• صفاریان (۸۷۵-۹۰۰ م.
/ ۲۶۱ - ۲۸۷ ه. ق. / ۲۵۴ - ۲۷۹ خ.) بنیانگذار یعقوب لیث
• سامانیان (۸۷۵-۹۹۹
م. / ۲۶۱ - ۳۸۹ ه. ق. / ۲۵۴ - ۳۷۸ خ.) بنیانگذار نصر یکم شهریاران بزرگ اسماعیل
سامانی و نصر بن احمد
• زیاریان (۹۲۸ - ۱۰۷۰ م. / ۳۱۵ - ۴۶۲ ه. ق. / ۳۰۶ -
۴۴۹ خ.) بنیانگذار مرداویج پسر زیار شهریار معروف قابوس بن وشمگیر
• بوییان
(۹۳۲ - ۱۰۴۹ م. / ۳۲۰ - ۴۴۰ ه. ق. / ۳۱۱ - ۴۲۸ خ.) بنیانگذار عمادالدوله علی
شهریار بزرگ عضدالدوله
• غزنویان (۹۹۸ - ۱۱۶۰ م. / ۳۸۸ - ۵۵۵ ه. ق. / ۳۷۷ -
۵۳۹ خ.) بنیانگذار سلطان محمود غزنوی
• سلجوقیان (۱۰۳۸ - ۱۱۹۴ م. / ۴۲۹ -
۵۹۰ ه. ق. / ۴۱۷ - ۵۷۳ خ.) بنیانگذار طغرل بیک شهریاران بزرگ ملکشاه و سلطان
سنجر
• خوارزمشاهیان (۱۰۷۸ - ۱۲۲۰ م. / ۴۷۰ - ۶۱۷ ه. ق. / ۴۵۶ - ۵۹۹ خ.)
بنیانگذار (انوشتکین غرجه) شهریار معروف محمد خوارزمشاه
• ایلخانیان (۱۲۵۶ -
۱۳۳۶ م. / ۶۵۴ - ۷۳۶ ه. ق. / ۶۳۵ - ۷۱۴ خ.) بنیانگذار هولاکوخان
• تیموریان
(۱۳۷۰ - ۱۴۹۸ م. / ۷۷۱ - ۹۰۳ ه. ق / ۷۴۸ - ۸۷۷ خ.) بنیانگذار تیمور گورکانی
•
صفویان (۱۵۰۱ - ۱۷۲۳ م. / ۹۰۶ - ۱۱۳۵ ه. ق. / ۸۷۹ - ۱۱۰۲ خ.) بنیانگذار شاه
اسماعیل یکم شهریار بزرگ شاه عباس یکم
• افشاریان (۱۷۳۵ - ۱۷۴۸ م. / ۱۱۴۸ -
۱۱۶۱ ه. ق. / ۱۱۱۴ - ۱۱۲۷ خ.): بنیانگذار نادرشاه
• زندیان (۱۷۵۰ - ۱۷۹۵ م.
/ ۱۱۶۳ - ۱۲۰۹ ه. ق. / ۱۱۲۹ - ۱۱۷۳ خ.) بنیانگذار کریمخان زند
• قاجاریان
(۱۷۹۵ - ۱۹۲۷ م. / ۱۲۰۹ - ۱۳۴۵ ه. ق. / ۱۱۷۳ - ۱۳۰۵ خ.) بنیانگذار آقامحمدخان
شهریار بزرگ ناصرالدین شاه
• سلسله پهلوی (۱۹۲۶ - ۱۹۷۹ م. / ۱۳۴۴ - ۱۳۹۹ ه.
ق. / ۱۳۰۴ - ۱۳۵۷ خ.) بنیانگذار رضاشاه
• جمهوری اسلامی (آغاز ۱۹۷۹ م. /
۱۳۹۹ ه. ق. / ۱۳۵۷ خ.) بنیانگذار روحالله خمینی
گردآوری: بخش فرهنگ و هنر بیتوته
حافظ، شاعر بزرگ ایرانی در سدهٔ هشتم است
20 مهرماه؛ روز بزرگداشت حافظ
بیستم مهرماه روز بزرگداشت حافظ میباشد که در این روز جشنها و برنامههای متنوعی در شیراز و سایر نقاط جهان برگزار میشود. عمده برنامههای این روز شامل شب شعر، گل افشانی آرامگاه حافظ، نمایش و رونمایی از دیوانهای شعر حافظ و غیره میباشد.
زندگینامه حافظ شیرازی
خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیشتر شعرهای حافظ غزل هستند که به غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخنپردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است. او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته میشود.
اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاءالدین نام داشته و مادرش نیز اهل کازرون بودهاست. در اشعار حافظ که میتواند یگانه منبع موثّق زندگی او باشد اشارات اندکی از زندگی شخصی و خصوصی او یافت میشود. آنچه از فحوای تذکرهها به دست میآید بیشتر افسانههایی است که از این شخصیّت در ذهن عوام ساخته و پرداخته شدهاست. با این همه آنچه با تکیه به اشارات دیوان او و برخی منابع معتبر قابل بیان است آن است که حافظ در خانوادهای از نظر مالی در حد متوسط جامعه زمان خویش متولد شدهاست. (با این حساب که کسب علم و دانش در آن زمان اصولاً مربوط به خانوادههای مرفه و بعضاً متوسط جامعه بودهاست). در نوجوانی قرآن را با چهارده روایت آن از بر کرده و از همین رو به حافظ ملقب گشتهاست.
در دوران امارت شاه شیخ ابواسحاق (متوفای ۷۵۸ ق) به دربار راه پیدا کرده و احتمالاً شغل دیوانی پیشه کردهاست. علاوه بر شاه ابواسحاق در دربار شاهان آل مظفر شامل شاه شیخ مبارزالدین، شاه شجاع، شاه منصور و شاه یحیی نیز راه داشتهاست.
شاعری پیشه اصلی حافظ نبوده و امرار معاش او از طریق شغلی دیگر (احتمالاً دیوانی) تأمین میشدهاست. در این خصوص نیز اشارات متعددی در دیوان او وجود دارد که بیان کننده اتکای او به شغلی جدای از شاعری است، از جمله در تعدادی از این اشارات به درخواست وظیفه (حقوق و مستمری) اشاره دارد. دربارهٔ سال دقیق تولد او بین مورخین و حافظشناسان اختلاف نظر وجود دارد و آنچه مسلم است ولادت او در اوایل قرن هشتم هجری و بعد از ۷۱۰ واقع شده و به گمان غالب بین ۷۲۰ تا ۷۲۹ ق روی دادهاست.
در مورد سال درگذشت او اختلاف کمتری بین مورخان
دیده میشود و به نظر اغلب آنان ۷۹۲ ق است. از جمله در کتاب مجمل فصیحی نوشته فصیح
خوافی (متولد ۷۷۷ ق) که معاصر حافظ بوده و همچنین نفحات الانس تألیف جامی (متولد
۸۱۷ ق) بهصراحت این تاریخ بهعنوان سال درگذشت خواجه قید شدهاست. محل تولد او
شیراز بوده و در همان شهر نیز روی در نقاب خاک کشیدهاست.
روایت است هنگامی که قصد دفن حافظ را داشتند،
عدهای از متعصبان با استناد به اشعار حافظ دربارهٔ میگساری با دفن وی به شیوهٔ
مسلمانان مخالف بودند و در مقابل عدهٔ دیگر وی را فردی مسلمان و معتقد میدانستند.
قرار شد که از دیوان حافظ فالی بگیرند که این بیت آمد: قدم دریغ مدار از جنازهٔ حافظ که گرچه غرق
گناه است، میرود به بهشت
این شعر در بدخواهان شاعر تأثیر
بسیاری میکند و همه را خاموش میکند.
آرامگاه حافظ در شیراز
آرامگاه حافظ
آرامگاه حافظ در شهر شیراز و در منطقهٔ حافظیّه در فضایی آکنده از عطر و زیبایی گلهای جانپرور، درآمیخته با شور اشعار خواجه، واقع شدهاست. امروزه این مکان یکی از جاذبههای مهمّ گردشگری به شمار میرود و بسیاری از مشتاقان شعر و اندیشه حافظ را از اطراف جهان به این مکان میکشاند.
در زبان اغلب مردم ایران، رفتن به حافظیّه
معادل با زیارت آرامگاه حافظ گردیدهاست. اصطلاح زیارت که بیشتر برای اماکن مقدّسی
نظیر کعبه و بارگاه امامان بهکار میرود، بهخوبی نشانگر آن است که حافظ چه چهرهٔ
مقدّسی نزد ایرانیان دارد. برخی از معتقدان به آیینهای مذهبی و اسلامی، رفتن به
آرامگاه او را با آداب و رسوم مذهبی همراه میکنند. از جمله با وضو به آنجا میروند
و در کنار آرامگاه حافظ به نشان احترام، کفش خود را از پای بیرون میآورند. سایر
دلباختگان حافظ نیز به این مکان بهعنوان سمبلی از عشق راستین و نمادی از رندی
عارفانه با دیدهٔ احترام مینگرند.
دیوان
حافظ
دیوان حافظ که مشتمل بر حدود ۵۰۰ غزل، چند قصیده، دو
مثنوی، چندین قطعه و تعدادی رباعی است، تاکنون بیش از چهارصد بار به اشکال و
شیوههای گوناگون، به زبان فارسی و دیگر زبانهای جهان به چاپ رسیدهاست. شاید
تعداد نسخههای خطّی ساده یا تذهیبشدهٔ آن در کتابخانههای ایران، افغانستان، هند،
پاکستان، ترکیه و حتی کشورهای غربی از هر دیوان فارسی دیگری بیشتر باشد. نکتهٔ خاصی
که در دیوان حافظ وجود دارد، کثرت نسخههایی با مفردات و واژههای گوناگون است که
این خصیصه باعث بروز تصحیحات متعدد و گاه متناقض هم در بین مصححان میشود.
منبع : fa.wikipedia.org
انقلاب اسلامی ایران و دستاوردهای آن
درباره انقلاب اسلامی ایران:
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تنها یک حادثه داخلی برای تغییر یک رژیم سیاسی نبود. بلکه همانگونه که بسیاری از دولتمردان آمریکائی، اسرائیلی و اروپائی در خاطرات خود از آن روزها تعبیر کردهاند، انقلاب اسلامی از دیدگاه آنان زلزلهای ویرانگر برای جهان غرب بود.
گذشته از آنکه آمریکا مطلوبترین شرایط جغرافیائی، اقتصادی و نظامی را در یکی از حساسترین مناطق جهان که مرزهای طولانی با رقیب (دولت شوروی) داشت، از دست میداد امواج انقلاب اسلامی رژیمهای وابسته به غرب را در ممالک اسلامی و بلاد عربی متزلزل و بیمناک کرده بود. پیام اصلی انقلاب اسلامی ماهیتی فرهنگی داشت و مبتنی بر اندیشه دینی و ارزشهای معنوی بود.
دستاوردهای انقلاب اسلامی
یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی این بود که پیروزی انقلاب به معنای صدور پیام و ارزشهای آن و به حرکت درآمدن موجی از خیزشهای رهایی بخش در کشورهای اسلامی و جهان سوم بود. همزمان با ایران، رژیم وابسته به آمریکا در نیکاراگوئه نیز سرنگون شد. در افغانستان دولت شوروی ناگریز از کودتای خونین و سپس لشکرکشی و اشغال این کشور شد تا حرکت اسلامی را مهار کند.
در عراق، کودتای صدام با همین هدف شکل گرفت. مردم لبنان و فلسطین پیروزی انقلاب اسلامی ایران را جشن گرفتند و جهاد خویش را در شکلی نوین و ملهم از انقلاب اسلامی آغاز کردند. جنبشهای اسلامی در مصر، تونس، الجزایر، سودان، عربستان و ترکیه احیا شدند.
پس از جنگ جهانی دوم نظمی ظالمانه بر جهان حکمفرما بود. مناطق مختلف جهان بین دو قدرت غالب شرق و غرب تقسیم شده بود و سازمانهای نظامی ورشو و ناتو نگهبانان این نظم ناعادلانه بودند. هیچ حرکت و تحولی در جهان سوم خارج از این چارچوب و بدون وابستگی به یکی از دو قطب حاکم امکان موفقیت نمییافت.
اینک انقلابی در جهان معاصر و در منطقه امن غربیها
پیروز شده بود که شعار اصلی آن «نه شرقی نه غربی» بود. انقلاب اسلامی ایران
مستقیماً با امپریالیسم آمریکا درافتاده بود و شکست را بر او تحمیل کرده بود. این
واقعیت کمونیستها را در ادعای مبارزات ضدامپریالیستی شان خلع سلاح میکرد و برای
نخستین بار در عصر حاضر، دین را به عنوان
عاملی حرکتزا در پهنه مبارزات ملتها
مطرح میساخت.
با وجود همه ناباوریها و تمامی تلاشهایی که در سطح بینالمللی برای حفظ رژیم شاه و جلوگیری از موفقیت امامخمینی بعمل آمد، انقلاب اسلامی در مرحله نخست مبارزات خویش پیروز گردید و از این جهت پیروزی آن بیشتر به یک معجزه شبیه بود تا تحولی عادی.
به جز امامخمینی و تودههای بیشماری که خارج از تحلیلهای معمول، به گفتهها و وعدههای امام باور قلبی داشتند، عموم تحلیلگران سیاسی و همه کسانی که در رخدادها و حوادث ایران دخیل بودند وقوع پیروزی انقلاب اسلامی ایران را، حتی تا روزهای واپسین عمر رژیم شاه ناممکن میدانستند.
انقلاب اسلامی ایران در جهان اسلام به عنوان «انقلاب امامخمینی» شناخته شده است
چنین بود که از صبحدم 22 بهمن 1357 خصومت با نظام نوپای اسلامی در پهنهای گسترده آغاز شد. جبهه دشمنیها را آمریکا رهبری میکرد و دولت انگلیس و برخی دول اروپایی دیگر به همراه تمامی رژیمهای وابسته به غرب در آن مشارکت فعال داشتند. شوروی (سابق) و اقمار آن نیز ناخرسند از انقلاب اسلامی که در ایران افتاده و به حاکمیت دین منجر گردید، با آمریکائیها در بسیاری از خصومتها همسو شدند.
نمونه بارز این همپیمانی در همنوائی نیروهای چپ و راست ضد انقلاب اسلامی داخل کشور که بعدها اسناد وابستگی آنان به سفارتخانههای شوروی و آمریکا افشا گردید و از آن بارزتر هماهنگی همهجانبه دو کشور در تجهیز صدام و حمایت از او در جنگ با جمهوری اسلامی را میتوان مشاهده کرد.
اما امامخمینی با همان منطقی که نهضت اسلامی را آغاز کرده بود، در اوج فتنهها و فشارهای خارجی انقلاب اسلامی را هدایت کرد و آن را با اراده خویش به دوره سازندگی و ثبات هدایت نمود.
ثمرات انقلاب اسلامی
نهضتی که امامخمینی پرچمدار و پایهگذار آن بود، توانست غبار از چهره اسلام زدوده و سیمای حقیقی آن را پس از 14 قرن به جهان تشنه عدالت بنمایاند. به همین دلیل است که انقلاب اسلامی ایران در جهان اسلام به عنوان «انقلاب امامخمینی» شناخته شده است.
به همین علت است که تاکنون هیچ یک از طرحهای سیاسی و اقتصادی و نظامی آمریکا علیه ایران که غالباً با حمایت یا سکوت متحدان منطقهای و جهانی آن کشور همراه بوده، به نتیجه نرسیده است. و به همین دلیل است که پس از گذشت نزدیک به سه دهه مقابله غرب با انقلاب اسلامی، امروز تئوریسینها و سیاستمداران اروپائی و آمریکائی بر ضرورت پذیرش و تحمل واقعیت انقلاب اسلامی و جایگاه جمهوری اسلامی در عرصه بینالمللی تاکید میکنند.
نهضتی که در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید، امروزه برای بسیاری از ملل جهان چراغ راه زندگی است. مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران در صحنه بینالمللی تاکنون به قرار زیر بوده است:
1. تجدید بنای تفکر انقلابی بر مبنای دین
2.
مطرح شدن اسلام بعنوان یک ایدئولوژی انقلابی.
3. تلفیق موفقیت آمیز رهبری سیاسی
و مذهبی.
4. احیاء اخوت اسلامی در میان مسلمانان جهان.
5. احیاء روحیه گرایش
به معنویات و ارزشهای دینی در میان مسلمانان جهان.
6. احیاء روحیه خودباوری و
سلطه ستیزی در میان ملتها.
7. منفعل شدن دولتها و قدرتها در برابر اراده
ملتها.
از این رو «22 بهمن» تنها نباید به عنوان روز پایانی یک رژیم سیاسی و آغازی بر حیات رژیم دیگر تلقی گردد. بلکه باید از آن به عنوان سرفصلی برجسته در تاریخ سیاسی ایران و نقطهای عطف در روند مبارزات ملت ایران یاد کرد.
روزنامه های سال 1357
روزنامه کیهان سال 1357
عناوین روزنامه های روزهای انقلاب سال 57
روزنامه اطلاعات سال 57
آرشیو روزنامه کیهان سال 1357
روزنامه سال 57
متن کامل روزنامه اطلاعات سال 57
روزنامه های سال 1357
طهرانی ها چه شکلی
بودند؟
تهران در گذشته از روستاهای ری بوده و ری که در تقاطع محورهای
قم، خراسان، مازندران، قزوین، گیلان و ساوه واقع شده به سبب مرکزیّت مهم سیاسی،
بازرگانی، اداری و مذهبی از قدیم مورد نظر بوده و مدّعیان همواره این مرکز راهبردی
را مورد تهاجم و حمله قرار میدادهاند. روستای تهران بهواسطهء برخورداری از
مغاکها و حفرههای زیرزمینی و مواضع طبیعی فراوان و دشواری نفوذ در آنها پناهگاه
خوبی برای دولتمردان و دیگر اشخاصی بوده که احتمالاً مورد تعقیب مدّعیان قرار
داشتهاند.
از سوی دیگر، کاروانهای بزرگی که از محورهای
مورد بحث عبور میکردند شکارهای سودمندی بودند و اغلب مورد حمله و چپاول مردم بومی
واقع میشدند. روستای تهران در واقع کانون چپاولگران و نهانگاه کالاهای دزدیدهشده
بود و این وضع تا زمان شاه طهماسب صفوی که قزوین را به عنوان پایتخت خود انتخاب
نمود ادامه داشت.
پیشرفت تهران
تهران ترقی و حرکت
سریع خود به سوی پیشرفت را از سال انتقال پایتخت به قزوین آغاز کرد و شاه طهماسب
صفوی به دلیل آنکه سید حمزه، جد اعلای صفویه در شهر ری و در جوار مرقد حضرت
عبدالعظیم مدفون بود گاه به زیارت میرفت. او با افزایش رفتوآمدهایش دستور داد
پیرامون آن باروی محکمی برای وی بسازند. همچنین دستور داد بناهای جدید بسازند که
درسال 971 ه- ق با ایجاد 114 برج (به تعداد سورههای قرآن) در تهران آغاز شد و وی
دستور داد در زیر هر برج یکی از سورههای قرآن را دفن کنند.
حصاری که دور تهران کشیده شد شش هزار قدم طول
داشت و برای ساختمان آن و برجهایش از دو نقطه خاکبرداری کردند که بعدها یکی از دو
محل به چاله میدان و دیگری به چاله حصار معروف شد.
پس از انقراض صفویه، نادر شاه
افشار در سال 1154 ه- ق تهران را به رسم تیول به پسر خود رضا قلی داد و پس از
افشاریه، کریم خان زند به علت درگیری و نزاع با آغا محمد خان قاجار و از آنجا که
تهران در نزدیکی طبرستان (یعنی مقر اصلی آغا محمدخان) قرار داشت صلاح خود را در
اقامت در تهران دید.
تهران
پایتخت شد
بعد از مرگ کریم خان زند، آغا محمد خان قاجار در سال
1200 ه- ق در اول فروردین بر تخت سلطنت نشت و تهران را بهعنوان پایتخت برگزید و
«دارالخلافه» نامید.
انتخاب تهران به عنوان پایتخت از سوی خان قاجار چند علت
داشته که مهمترین آنها نزدیکی به اراضی حاصل خیز ورامین و مجاورت آن با محل
استقرار ایلات ساوجبلاغ بودهاست، مضافاً ایلات غرب ساکن در ورامین، یعنی هواخواهان
وی در حوالی تهران اقامت داشتند و جز این، تهران با استرآباد و مازندران که در
حقیقت ستاد اصلی نیروهایش بود فاصله چندانی نداشتهاست.
بازار
در زمان سلطنت فتحعلی شاه
قاجار بر اثر موج حرکت ایران به سوی غرب، تهران بیش از پیش آباد گردید. از جمعیت
تهران در دوره فتحعلی شاه اطلاع دقیقی در دست نیست، ولی به طوری که در کتاب جام جم
معتمدالدوله فرهاد میرزا آمدهاست جمعیت تهران در زمان ناصرالدین شاه، صد و پنجاه
هزار نفر رسیده بود.
ناصر الدین شاه دو نفر را مامور کرد که محدوده و نقشهای
برای پایتخت در نظر بگیرند و با وسعت بیشتری به حفر خندقهای جدیدی در اطراف تهران
بپردازند.
از کجا
تا کجا؟!
در حدود سال 1317 یا 1318 شمسی، که اولین سرشماری صورت
گرفت، تهران جمعیتی معادل 300 هزار نفر داشت. در این زمان شناسنامه اجباری شده بود
و هیچکاری بدون داشتن شناسنامه صورت نمیگرفت. روی نقشه، تهران به صورت هشت ضلعی
ناقصالاضلاعی بود که با خندقی که به دورش حفر شده بود از زمینهای اطرافش جدا
میشود. شهر با سیزده دروازه با خارج ارتباط داشت. عرض خندق دور شهر حدود ده متر و
نیم بود که در زمان ناصرالدینشاه ایجاد شده بود. این خندق محل زندگی الواط و اراذل
و فقرا و کولیها و ... بود.
حدود شمال شهر تهران موازی خیابان شاهرضا
(انقلاب فعلی) نرسیده به پیچشمیران تا کمی بعد از چهار راه کالج بود. مرز غربی در
چهار راه شاه (چهار راه جمهوری)؛ مرز شرقی در مسیر خیابان شهباز (17 شهریور فعلی)
تا بعد از میدان ژاله (میدان شهدای فعلی) و مرز جنوبی شهر تهران در امتداد خیابان
شوش تا میدان شوش بود.
چه شکلی
بودند؟
طهرانیهای اصیل با پوستی مایل به سفید، اندام متناسب،
گونهّای گلگون، چهره متبسم و برخورد مهربان شناخته میشدند. روحیات معروف
تهرانیها عبارت بودند از درویش صفتی، راحتطلبی، خوشسخنی، خوشقلبی، غریبنوازی،
زودجوشی، زودرنجی، تنبلی، دَم غنیمتدانی و گریزانی از کارهای پرمشغله!
لباس مردانشان عبارت بود از عبا، قبا و ارخالق که تا بالای زانو میرسید و سرآستینهایش سوزندوزی شده بود. ارخالق از قبا ضخیمتر بود. همینطور مرادبیگی، که قبایی با یقهی بسته، لبهدار و کوتاه بود و سرداری که جلویش مانند مرادبیگی بود و چند چین درشت داشت و در پشت آن شکافی بود. قد سرداری تا پایینزانو میرسید و آن را بر روی قبا میپوشیدند. از دیگر لباسهای مردان عبارت بودند از شلوار ماهوت سیاه ساده، شال یا کمربند، کلاه نمدی یا پوستی، گیوه یا کفش نعلین بیبندو...
اما لباس زنان شامل تُنُکهپاچهدار تا بالای
زانو که از جنس چلوار یا حریر یا اطلس بود و آن را در زیر میپوشیدند. شلواری تنگ
از جنس مخمل و ماهوت که اکثراً از رنگهای شاد بود. بر روی این شلوار، لباسی شبیه
دامن پوشیده میشد که به آن شلیته میگفتند و در دو نوع کوتاه و بلند بود. روی
شلیته پیراهنی کوتاه میپوشیدند که روی آن میافتاد.
اما حجاب زنان عبارت بود از
چارقد که پارچهای مثلثی شکل بود. جنس این پارچه از تور و حریر بود که به طور مثلث
بریده یا به روی هم تا میزدند و به سر میکردند و در زیر گلو آن را سنجاق میزدند.
گوشهّای این چارقد را تزئین میکردند ولی بعضی هم از آن به عنوان کیسه و دستمال
پول استفاده میکردند.
منابع :
tabnak.ir
khabaronline.ir
fa.wikipedia.org