آقا محمدخان قاجار قوانلو، ملقب به کاشف السلطنه
پدر چای ایران که بود؟
لاهیجان مهمترین مرکز کشت و تولید چای ایران به شمار میرود و کلمه چای در ایران با نام این شهر همراه است. قدمت استفاده از چای و کشت و تولید آن در جهان حدود ۵۰۰۰ سال میباشد، اما ایرانیان چای را نخست به عنوان یک ماده دارویی میشناختند و تا حدود قرن۱۱و۱۲ (صفوی تا قاجار) نام آن را در کتابهای پزشکی و داروشناسی فهرست کرده بودند.
البته هنوز هم چای به عنوان یک ماده داروئی مورد استفاده قرار می گیرد. انتقال چای ابتدا از جاده ابریشم توسط چینی ها انجام می شد و به تدریج کشت و تولید آن در هندوستان رونق یافت و از راههای بازرگانی جنوب به ایران نیز وارد می شد. برای اینکه کشت و مصرف چای در همه طبقات عمومی شود سختی ها و محدودیت های زیادی کشیده شد تا سرانجام حاج محمد قوانلو ملقب به کاشف السلطنه به تشویق مظفرالدین شاه قاجار، گام بلندی در این راستا برداشت.
آقا محمدخان قاجار قوانلو، ملقب به کاشف السلطنه و مشهور به چایکار؛ فرزند اسدالله میرزا در 1282 ق (۱۲۴۴ هجری شمسی) در شهرستان تربت حیدریه متولد شد. نسبش به عباس میرزا نایب السلطنه می رسد. او پس از پایان تحصیلات مقدماتی به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. دو سال منشی میرزانصرالله خان مشیرالدوله وزیر خارجه وقت بود. در 1298 ق با سمت دبیر دومی به سفارت ایران در فرانسه اعزام شد شد و در رشته حقوق دانشگاه سوربن فرانسه به تحصیل پرداخت.
در سال پنجم اقامت خود در پاریس، به رتبه نایب اولی سفارت ارتقاء یافت. در همین اوان وارد لژ فراماسونری شد. در سفر سوم ناصرالدین شاه به اروپا در 1306 ق به عنوان مترجم دکتر فووریه، طبیب مخصوص شاه برگزیده شد و پس از هشت سال به ایران بازگشت. کاشف السلطنه در 1311 ق از سوی حاکم خراسان ( مؤیدالدوله) نایب الایاله تربت حیدریه گردید. در همین دوران با مخالفان استبداد همصدا شد و به نشر افکار جدید و شبنامه نویسی پرداخت و چون ناصرالدین شاه فرمان دستگیری او را صادر کرد، ابتدا به ملک خود در نیشابور و سپس به روسیه و از آنجا به عثمانی گریخت.
او پس از قتل ناصرالدین شاه به ایران بازگشت و به سمت قنسول ایران در هند انتخاب شد. او هنگام اقامت در هند با صنعت چای و کشت آن، در آن کشور آشنا شد و آن را فراگرفت و هنگامی که به ایران بازگشت مقدار زیادی تخم چای و قلم گیاه آن را با خود آورده کشت چای را در منطقه گیلان آغاز کرد و رونق داد.
او که قبلا موقعیت و حاصلخیزی زمینهای گیلان را بررسی نموده بود و لاهیجان و همچنین تنکابن را مناسب کشت این محصول دیده بود، بذرها و نهال های چای را به این دو شهر منتقل نمود و به این ترتیب نخستین باغهای چای در سال ۱۲۷۹ شمسی در شمال کشور احداث گردید. امروزه کشت چای از تنکابن تا رضوانشهر تالش گسترش یافته است. چند سال بعد اولین کارخانه چای کشور به پیشنهاد کاشف السلطنه در مجلس تصویب شد. او کتابی به عنوان «رساله دستورالعمل زراعت چای» به چاپ رساند و به صورت عملی مراحل کشت و تولید چای، نحوه چیدن برگ چای، انتخاب و درجه بندی چای، و همچنین روش مالش و خشک کردن و چشیدن چای را به کارگران آموخت.
محمدحسن خان قاجار فرزند فتحعلیخان قاجار بود. فتحعلی خان وکیلالدولهٔ شاه تهماسب دوم صفوی بود که در پی بدگمانی شاه و به تحریک نادرقلی خان افشار، دیگر سردار شاه، کشته شد.
محمدحسن خان پس از پدر ریاست طایفهٔ اشاقهباش قاجار را که در استرآباد (گرگان امروزی) ساکن بودند بر عهده گرفت و نادر علیرغم تلاشهایی که کرد بر وی دست نیافت. با مرگ نادر، عادل شاه که نتوانسته بود بدو دست یابد فرزندش آقامحمد خان را مقطوعالنسل کرد. در پی برکناری شاهرخ شاه و به قدرت رسیدن شاه سلیمان دوم، محمدحسنخان به سمت ایشیکآقاسیگری و بیگلربیگیگری استرآباد گماشته شد. اندکی پس از برکناری شاه سلیمان دوم سه تن از سرداران (علیمردان خان بختیاری، ابوالفتح خان بختیاری و کریم خان زند) در اصفهان شاه اسماعیل سوم را به قدرت رساندند. در پی درگیری میان این سه سردار، کریم خان توانست قدرت را به دست بگیرد و وکیلالدولهٔ شاه شود. او با شاه اسماعیل سوم عازم جنگ با محمدحسن خان شد و استرآباد را محاصره نمود. محمدحسن خان توانست کریم خان را شکست داده، به تهران بگریزاند و شاه اسماعیل سوم نیز به محمدحسن خان پناه برد و او را وکیلالدولهٔ خود نمود.
محمدحسن خان توانست دیگر سرداران را شکست دهد. آزاد خان افغان را که بر اصفهان حکومت میکرد فراری داد، و بار دیگر کریم خان زند را در هم کوفت و اصفهان را متصرف شد. وی برای تأمین آذوقهٔ سپاه خود، به تاراج مردم پرداخت و به قول رستمالحکما نویسندهٔ رستمالتواریخ از شدت ظلم خان قاجار فریاد دادخواهی ستمدیدگان به سما میرسید.
وی در محاصرهٔ شیراز به دلیل پایداری کریم خان و اختلاف سران قاجار مجبور به عقبنشینی شد و بعدها اصفهان را نیز از کف داد و به بارفروش (بابُل امروزی) گریخت. شاه اسماعیل سوم نیز بار دیگر به زندیان پناه برد و کریم خان برای بار دوم وکیلالدوله گردید. بنا به نوشتهٔ پرویز رجبی در کتاب «کریم خان زند و زمان او» محمدحسین قاجار (از یاران محمدحسن خان) که از سوی او حکومت اصفهان را داشت، با شکست خان قاجار اصفهان را ترک کرده، به مازندران ، شهر بابل ، رفت تا خود قدرت را در دست بگیرد و بعد از تسخیر اصفهان توسط سپاه زند، برای تسریع در نابودی خان قاجار به همراه یاران و کسان خویش به شیخعلی خان زند که در تعقیب محمدحسن خان بود، پیوست. محمدحسن خان که بهسرعت به طرف شمال پیش میرفت در نزدیکی اشرف به دست دشمن افتاد و بهسختی شکست خورد و هنگام فرار پای اسبش در شکافی گیر کرد، علی آقا خان قاجار (برادر محمدحسین خان) سر رسیده، وی را کشت. رستم بیک کردلو، نوکر محمدحسن خان نیز سر ارباب خود را بریده و نزد شیخعلی خان برد.
در کتاب تاریخ اجتماعی ایران نوشتهٔ مرتضی راوندی آمده که سر وی برای کریم خان فرستاده شد اما خان زند از مشاهدهٔ سر متأثر شد و دستور داد که آن را برگردانده با بدنش در مقبرهٔ خانوادگی آن خاندان به خاک سپارند.
کریم خان آن گاه با دختر (و به روایتی با خواهر) محمدحسن خان ازدواج کرده، آقامحمد خان، بزرگترین فرزند او را به نزد خود آورد و با مهربانی از او پذیرایی کرد و با خانوادهٔ خان مقتول محبت کرد و حکومت دامغان را نیز به حسینقلی خان جهانسوز فرزند دوم خان قاجار داد.