قرآن کریم 115 بسم الله دارد
قرآن تلاوت کردن سر امام حسین (ع)در معتبرترین و مستندترین روایات و اسناد تاریخی آمده است
با مدارک معتبری که در منابع شیعه و اهل سنت وجود دارد، شکی در صحت خبر قرآن خواندن سر مبارک امام حسین علیهالسلام باقی نمیماند.
قرآن تلاوت کردن سر مقدس امام حسین علیهالسلام در معتبرترین و مستندترین روایات و اسناد تاریخی آمده است، علمای شیعه و علمای اهلسنت آن را به سند صحیح نقل کردهاند؛که به برخی از آن موارد اشاره می کنیم:
از جمله شیخ مفید رحمت اللهعلیه در کتاب شریف و معتبرالإرشاد مینویسد:
عن زیدبن أرقم أنه قال: مر به علی وهو علی رمح وأنا فی غرفت ، فلما حاذانی سمعته یقرأ: أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا [1] فقف - والله - شعری ونادیت: رأسک والله - یابنرسولالله - أعجب وأعجب. [2]
زید بنارقم گوید در آن روز من در میان غرفه نشسته بودم، هنگامی که سر بریده امام حسین علیهالسلام که بر فراز نیزه جا داشت، از برابرم گذشت، شنیدم آیه 9 سوره کهف را قرائت میفرمود: «آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟! » بهخدا سوگند! به مجردی که این آیه را از آن سر بریده نورانی شنیدم، موی بر اندامم راست شد و عرض کردم: بهخدا سوگند! سر بریده شما ای فرزند رسولخدا شگفتآورتر از پیشآمد اصحاب کهف است.
قطبالدین راوندی نیز مینویسد:
عنالمنهالبن عمرو قال: أنا والله رأیت رأسالحسین علیهالسلام حین حمل وأنا بدمشق، وبین یدیه رجل یقرأالکهف، حتی بلغ قوله: أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا، فأنطقاللهالرأس بلسان ذرب ذلق، فقال: أعجب من أصحابالکهف قتلی وحملی. [3]
از «منهالبن عمرو اسدی» روایت میکند که به خدا سوگند! من در دمشق دیدم که سر مطهر امام حسین علیهالسلام را بر سر نیزه کرده بودند و مردی پیش روی سر مبارک، سوره کهف را میخواند. همین که به این آیه رسید: أم حسبت أنّ أصحابالکهف والرّقیم کانوا من آیاتنا عجباً ، ناگهان سر مطهر اباعبدالله علیهالسلام به قدرت خدا سخن گفت و به زبان فصیح و شیوا، فرمود: ماجرای من از قصه اصحاب کهف شگفتانگیزتر است!
ابنشهرآشوب مینویسد:
روی أبومخنف عنالشعبی انه صلب رأسالحسین بالصیارف فیالکوفت فتنحنح الرأس وقرأ سورت الکهف إلی قوله: إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى [4] فلم یزدهم إلا ضلالا. وفی أثر انهم لما صلبوا رأسه علیالشجرت سمع منه: و سیعلمالذین ظلموا أی منقلب ینقلبون. وسمع أیضا صوته بدمشق یقول: لا قوة الا بالله. و سمع أیضا یقرأ: أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا، فقال زیدبن أرقم: أمرک أعجب یابنرسولالله. [5]
ابومخنف از شعبی نقل میکند که گفت: هنگامیکه سر مبارک امام حسین علیهالسلام را در کوفه در محل صرافها به دار زدند، آن سر مقدس تنحنح کرد و سوره کهف را تلاوت کرد، تا آنجا که میفرماید: إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى. و این جز بر ضلالت و گمراهیشان نیافزود.
در روایت دیگری مینگارد: هنگامی که سر مقدس امام حسین علیهالسلام را بر فراز درخت زدند، شنیدند که میفرمود: وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ [6]؛ نیز در دمشق صوت آن حضرت را شنیدند که میفرمود: لا قوة الا بالله، نیز شنیده شد که میفرمود:أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا. زیدبن ارقم میگفت: یابنرسولاللّه! تعجب سر بریده تو از همه بیشتر است.
مرحوم محمدبن سلیمانالکوفی مینویسد:
[حدثنا] أبوأحمد قال: سمعت محمدبن مهدی یحدث عن عبداللهبن داهرالرازی عن أبیه عنالأعمش: عنالمنهالبن عمرو قال: رأیت رأسالحسینبن علی علیالرمح وهو یتلو هذهالآیت : أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا[الکهف: 9] فقال رجل من عرضالناس: رأسک یابنرسولالله أعجب؟ [7]
ابنحمزه طوسی مینویسد:
عنالمنهالبن عمرو، قال: أنا والله رأیت رأسالحسین صلواتاللهعلیه علی قنات یقرأالقرآن بلسان ذلق ذرب یقرأ سورت الکهف حتی بلغ: أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا فقال رجل: و رأسک - والله - أعجب یابنرسولالله منالعجب.
و عنه، قال: أدخل رأسالحسین صلواتاللهعلیه دمشق علی قنات ، فمر برجل یقرأ سورت الکهف وقد بلغ هذه الآیت أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا فأنطق اللهتعالی الرأس، فقال: أمری أعجب من أمر أصحابالکهف والرقیم. [8]
علیبن یونس عاملی مینویسد:
قرأ رجل عند رأسه بدمشق أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا فأنطقالله الرأس بلسان عربی: أعجب من أهلالکهف قتلی وحملی. [9]
سیدهاشم البحرانی نیز مینویسد:
فوقفوا بباب بنی خزیمت ساعت منالنهار، والرأس علی قنات طویلت ، فتلا سورت الکهف، إلی أن بلغ فی قراءته إلی قوله تعالی: أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا. قال سهل: والله إن قراءته أعجبالأشیاء. [10]
مرحوم علامه مجلسی رحمت اللهعلیه در کتاب شریف بحارالأنوار، بابی را به همین مطلب اختصاص داده است. [11]
از علمای اهل سنت، ابنعساکر در کتاب تاریخ مدینه دمشق مینویسد:
نا الأعمش نا سلمت بن کهیل قال رأیت رأسالحسینبن علی رضیاللهعنهما علیالقنات وهو یقول فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللّهُ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ [12]. [13]
و محقق کتاب در پاورقی آن مینویسد:
وزید بعدها فی م: قال أبوالحسنالعسقلانی: فقلت لعلی بنهارون انک سمعته من محمدبن أحمدالمصری، قال: الله انی سمعته منه، قالالأنصاری فقلت لمحمدبن أحمد: الله انک سمعته من صالح؟ قال: الله إنی سمعته منه، قال جریربن محمد: فقلت لصالح: الله انک سمعته من معاذبن أسد؟ قال: الله انی سمعته منه، قال معاذبن أسد: فقلت للفضل: الله انک سمته منالأعمش؟ فقال: الله انی سمعته منه، قالالأعمش: فقلت لسلمت بن کهیل: الله انک سمعته منه؟ قال: الله انی سمعته منه ببابالفرادیس بدمشق؟ مثل لی ولا شبه لی، وهو یقول: فسیکفیکهمالله و هوالسمیعالعلیم.
همچنین ابنعساکر در جایی دیگر از همین کتاب مینویسد:
عنالمنهالبن عمرو قال أنا والله رأیت رأسالحسینبن علی حین حمل وأنا بدمشق و بین یدیالرأس رجل یقرأ سورت الکهف حتی بلغ قوله تعالیأَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا قال فأنطقاللهالرأس بلسان ذرب فقال أعجب من أصحابالکهف قتلی و حملی. [13]
بنابراین، با مدارک معتبری که در اینباره وجود دارد، شکی در صحت خبر قرآن خواندن سر مبارک امام حسین علیهالسلام باقی نمیماند.
منبع:
آغاز آفرینش آسمان و... عجز انسان از شناخت ذات خدا سپاس خداوندی که سخنوران از ستودن او عاجزند، و حسابگران از شمارش نعمتهای او ناتوان، و تلاشگران از ادای حق او درماندهاند، خدایی که افکار ژرفاندیش، ذات او را درک نمیکنند و دست غواصان دریای علوم به او نخواهد رسید. پروردگاری که برای صفات او حد و مرزی وجود ندارد، و تعریف کاملی نمیتوان یافت و برای خدا وقتی معین، و سرآمدی مشخص نمیتوان تعیین کرد. مخلوقات را با قدرت خود آفرید، و با رحمت خود بادها را به حرکت درآورد و به وسیله کوهها اضطراب و لرزش زمین را به آرامش تبدیل کرد. دین و شناخت خدا سرآغاز دین خدا شناسی است، و کمال شناخت خدا، باور داشتن او، و کمال باور داشتن خدا، شهادت به یگانگی اوست، و کمال توحید (شهادت بر یگانگی خدا) اخلاص، و کمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا کردن است، زیرا هر صفتی نشان میدهد که غیر از موصوف، و هر موصوفی گواهی میدهد که غیر از صفت است، پس کسی که خدا را با صفت مخلوقات تعریف کند او را به چیزی نزدیک کرده، و با نزدیک کردن خدا به چیزی، دو خدا، مطرحشده، و با مطرح شدن دو خدا، اجزایی برای او تصور نموده، و با تصور اجزا برای خدا، او را نشناخته است. و کسی که خدا را نشناسد به سوی او اشاره میکند و هر کس به سوی خدا اشاره کند، او را محدود کرده، به شمارش آورد. و آن کس که بگوید خدا در چیست؟ او را در چیز دیگری پنداشته است، و کسی که بپرسد خدا بر روی چه چیزی قرار دارد؟ به تحقیق جایی را خالی از او در نظر گرفته است، در صورتیکه خدا همواره بوده، و از چیزی بوجود نیامده است با همه چیز هست، نه اینکه همنشین آنان باشد، و با همه چیز فرق دارد نه اینکه از آنان جدا و بیگانه باشد. انجامدهنده همه کارهاست، بدون حرکت و ابزار و وسیله، بیناست حتی در آن هنگام که پدیدهای وجود نداشت، یگانه و تنهاست، زیرا کسی نبوده تا با او انس گیرد، و یا از فقدانش وحشت کند. آفرینش جهان (اول- راههای خداشناسی) خلقت را آغاز کرد، و موجودات را بیافرید، بدون نیاز به فکر و اندیشهای، یا استفاده از تجربهای، بی آنکه حرکتی ایجاد کند، و یا تصمیمی مضطرب در او راه داشته باشد جهان را آفرید. برای پدید آمدن موجودات، وقت مناسبی قرار داد، و موجودات گوناگون را هماهنگ کرد، و در هر کدام، غریزه خاص خودش را قرار داد، و غرایز را همراه آنان گردانید. خدا پیش از آن که موجودات را بیافریند، از تمام جزئیات و جوانب آنها آگاهی داشت، و حدود و پایان آنها را میدانست، و از اسرار درون و بیرون پدیدهها، آشنا بود. سپس خدای سبحان طبقات فضا را شکافت، و اطراف آن را باز کرد، و هوای به آسمان و زمین راه یافته را آفرید، و در آن آبی روان ساخت، آبی که امواج متلاطم آن شکننده بود، که یکی بر دیگری مینشست، آب را بر بادی طوفانی و شکننده نهاد، و باد را به باز گرداندن آن فرمان داد، و به نگهداری آب مسلط ساخت، و حد و مرز آن را به خوبی تعیین فرمود. فضا در زیر تندباد و آب بر بالای آن در حرکت بود، سپس خدای سبحان طوفانی برانگیخت که آب را متلاطم ساخت و امواج آب را پی در پی درهم کوبید، طوفان بشدت وزید، و از نقطهای دور دوباره آغاز شد، سپس به طوفان امر کرد، تا امواج دریاها را به هر سو روان کند و برهم کوبد، و با همان شدت که در فضا وزیدن داشت، بر امواج آبها حملهور گردد، از اول آن برمیداشت و به آخرش میریخت. و آبهای ساکن را به امواج سرکش برگرداند. تا آنجا که آبها روی هم قرار گرفتند، و چون قلههای بلند کوهها بالا آمدند، امواج تند کفهای برآمده از آبها را در هوای باز، و فضای گسترده بالا برد، که از آن هفت آسمان را پدید آورد. آسمان پایین را چون موج مهارشده، و آسمانهای بالا را مانند سقفی استوار و بلند قرار داد، بی آنکه نیازمند به ستونی باشد، یا میخهایی که آنها را استوار کند، آنگاه فضای آسمان پایین را به وسیله نور ستارگان درخشنده، زینت بخشید، و در آن چراغی روشنایی بخش، و ماهی درخشان، به حرکت درآورد، که همواره در مدار فلکی گردنده و برقرار، و سقفی متحرک، و صفحهای بیقرار، به گردش خود ادامه دهند. دوم- شگفتی خلقت فرشتگان سپس آسمانهای بالا را از هم گشود، و از فرشتگان گوناگون پر نمود، گروهی از فرشتگان همواره در سجدهاند و رکوع ندارند و گروهی در رکوعند و یارای ایستادن ندارند، و گروهی در صفهایی ایستادهاند که پراکنده نمیشوند، و گروهی همواره تسبیح گویند و خسته نمیشوند، و هیچگاه خواب به چشمشان راه نمییابد، و عقلهای آنان دچار اشتباه نمیگردد، بدنهای آنان دچار سستینشده، و آنان دچار بیخبری برخاسته از فراموشی نمیشوند. برخی از فرشتگان، امینان وحی الهی، و زبان گویای وحی برای پیامبران میباشند، که پیوسته برای رساندن حکم و فرمان خدا در رفت و آمدند جمعی از فرشتگان حافظان بندگان، و جمعی دیگر دربانان بهشت خداوندند، بعضی از آنها پاهایشان در طبقات پایین زمین قرار داشته، و گردنهاشان از آسمان فراتر، و ارکان وجودشان از اطراف جهان گذشته، و عرش الهی بر دوشهایشان استوار است، برابر عرش خدا دیدگان به زیر افکنده، و در زیر آن، بالها را به خود پیچیدهاند، میان این دسته از فرشتگان با آنها که در مراتب پایینتری قرار دارند، حجاب عزت و پردههای قدرت، فاصله انداخته است. هرگز خدا را با وهم و خیال، در شکل و صورتی نمیپندارند، و صفات پدیدهها را بر او روا نمیدارند، هرگز خدا را در جایی محدود نمیسازند، و نه با همانند آوردن به او اشاره میکنند. سوم- شگفتی آفرینش آدم (ع) و ویژگیهای انسان کامل سپس خداوند بزرگ، خاکی از قسمتهای گوناگون زمین، از قسمتهای سخت و نرم، شور و شیرین، گرد آورد، آب بر آن افزود تا گلی خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت، چسبناک گردید، که از آن، اندامی شایسته، و عضوهایی جدا و به یکدیگر پیوسته آفرید آن را خشکانید تا محکم شد، خشکاندن را ادامه داد تا سخت شد، و تا زمانی معین، و سرانجامی مشخص، اندام انسان کامل گردید، آنگاه از روحی که آفرید در آن دمید تا به صورت انسانی زنده درآمد، دارای نیروی اندیشه، که وی را به تلاش اندازد، و دارای افکاری که در دیگر موجودات، تصرف نماید به انسان اعضاء و جوارحی بخشید، که در خدمت او باشند، و ابزاری عطا فرمود، که آنها را در زندگی بکار گیرد، قدرت تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد، و حواس چشایی، و بویایی، و وسیله تشخیص رنگها، و اجناس مختلف در اختیار او قرار داد. انسان را مخلوطی از رنگهای گوناگون، و چیزهای همانند و سازگار، و نیروهای متضاد، و مزاجهای گوناگون، گرمی، سردی، تری، و خشکی، قرار داد. سپس از فرشتگان خواست تا آنچه در عهده دارند انجام دهند، و عهدی را که پذیرفتهاند وفا کنند، اینگونه که بر آدم سجده کنند، و او را بزرگ بشمارند، و فرمود: (بر آدم سجده کنید پس فرشتگان همه سجده کردند جز شیطان) غرور و خود بزرگ بینی او را گرفت، و شقاوت و بدی بر او غلبه کرد، و به آفرینش خود از آتش افتخار نمود، و آفرینش انسان از خاک را پست شمرد، خداوند برای سزاوار بودن شیطان به خشم الهی، و برای کامل شدن آزمایش، و تحقق وعدهها، به او مهلت داد و فرمود: (تا روز رستاخیز مهلت داده شدی) چهارم- آدم (ع) و داستان بهشت سپس خداوند آدم را در خانهای مسکن داد که زندگی در آن گوارا بود، جایگاه او را امن و امان بخشید، و او را از شیطان و دشمنی او ترساند، پس شیطان او را فریب داد. بدان علت که از زندگی آدم در بهشت و همنشینی او با نیکان حسادت ورزید. پس آدم (ع) یقین را به تردید، و عزم استوار را به گفتههای ناپایدار شیطان فروخت، و شادی خود را به ترس تبدیل کرد، که فریب خوردن برای او پشیمانی آورد، آنگاه خدای سبحان در توبه را بر روی آدم گشود، و کلمه رحمت، بر زبان او جاری ساخت، و به او وعده بازگشت به بهشت را داد، و آدم را به زمین، خانه آزمایشها و مشکلات، فرود آورد، تا ازدواج کند، و فرزندانی پدید آورد، و خدای سبحان از فرزندان او پیامبرانی برگزیند. فلسفه بعثت پیامبران (نبوت عامه) خدا پیمان وحی را از پیامبران گرفت، تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آنگاه که در عصر جاهلیتها، بیشتر مردم، پیمان خدا را نادیده انگاشتند، و حق پروردگار را نشناختند، و برابر او به خدایان دروغین روی آوردند، و شیطان مردم را از معرفت خدا باز داشت، و از پرستش او جدا کرد، خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود، و هر چند گاه متناسب با خواستههای انسانها رسولان خود را پی در پی اعزام کرد، تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان باز جویند، و نعمتهای فراموششده را به یاد آورند، و با ابلاغ احکام الهی، حجت را بر آنها تمام نمایند، و توانمندیهای پنهانشده عقلها را آشکار سازند، و نشانههای قدرت خدا را معرفی کنند، مانند: سقف بلند پایه آسمانها بر فراز انسانها، گاهواره گسترده زمین در زیر پای آنها، و وسائل و عوامل حیات و زندگی، و راههای مرگ و مردن، و مشکلات و رنجهای پیرکننده، و حوادث پی در پی، که همواره بر سر راه آدمیان است، خداوند هرگز انسانها را بدون پیامبر، یا کتابی آسمانی، یا برهانی قاطع، یا راهی استوار، رها نساخته است، پیامبرانی که با اندک بودن یاران، و فراوانی انکارکنندگان، هرگز در انجام وظیفه خود کوتاهی نکردند، بعضی از پیامبران، بشارت ظهور پیامبر آینده را دادند، و برخی دیگر را پیامبران گذشته معرفی کردند، بدینگونه قرنها پدید آمد، و روزگاران سپری شد، پدران رفتند و فرزندان جای آنها را گرفتند. فلسفه بعثت پیامبر خاتم (ص) تا اینکه خدای سبحان، برای وفای به وعده خود، و کامل گردانیدن دوران نبوت، حضرت محمد (که درود خدا بر او باد) را مبعوث کرد، پیامبری که از همه پیامبران پیمان پذیرش نبوت او را گرفته بود، نشانههای او شهرت داشت، و تولدش بر همه مبارک بود. روزگاری که مردم روی زمین دارای مذاهب پراکنده، خواستههای گوناگون، و روشهای متفاوت بودند، عدهای خدا را به پدیدهها تشبیه کرده، و گروهی نامهای ارزشمند خدا را انکار و به بتها نسبت میدادند، و برخی به غیر خدا اشاره میکردند، پس خدای سبحان، مردم را به وسیله محمد (ص) از گمراهی نجات داد و هدایت کرد، و از جهالت رهایی بخشید. پس دیدار خود را برای پیامبر (ص) برگزید، و آنچه نزد خود داشت برای او پسندید، و او را با کوچ دادن از دنیا گرامی داشت، و از گرفتاریها و مشکلات رهایی بخشید و کریمانه قبض روح کرد. ضرورت امامت پس از پیامبران الهی رسول گرامی اسلام، در میان شما مردم جانشینانی برگزید که تمام پیامبران گذشته برای امتهای خود برگزیدند، زیرا آنها هرگز انسانها را سرگردان رها نکردند و بدون معرفی راهی روشن، و نشانههای استوار، از میان مردم نرفتند. ویژگیهای قرآن و احکام اسلام کتاب پروردگار میان شماست، که بیانکننده حلال و حرام، واجب و مستحب، ناسخ و منسوخ، مباح و ممنوع، خاص و عام، پندها و مثلها، مطلق و مقید، محکم و متشابه میباشد، عبارت مجمل خود را تفسیر، و نکات پیچیده خود را روشن میکند، از واجباتی که پیمان شناسایی آن را گرفت، و مستحباتی که آگاهی از آنها لازم نیست، قسمتی از احکام دینی در قرآن واجب شمرده شد که ناسخ آن در سنت پیامبر (ص) آمده، و بعضی از آن، در سنت پیامبر (ص) واجبشده که در کتاب خدا ترک آن مجاز بوده است، بعضی از واجبات، وقت محدودی داشته، که در آینده از بین رفته است، محرمات الهی از هم جدا میباشند، برخی از آنها، گناهان بزرگ است که وعده آتش دارد، و بعضی کوچک که وعده بخشش داده است، و برخی از اعمال که اندکش مقبول و در انجام بیشتر آن آزادند. فلسفه و رهآورد حج: خدا حج خانه محترم خود را بر شما واجب کرد، همان خانهای که آن را قبلهگاه انسانها قرار داده که چونان تشنگان به سوی آن روی میآورند، و همانند کبوتران به آن پناه میبرند، خدای سبحان، کعبه را مظهر تواضع بندگان برابر عظمت خویش، و نشانه اعتراف آنان به بزرگی و قدرت خود قرار داد، و در میان انسانها، شنوندگانی را برگزید، که دعوت او را برای حج اجابت کنند، و سخن او را تصدیق نمایند، و پای بر جایگاه پیامبران الهی نهند، همانند فرشتگانی که بر گرد عرش الهی طواف میکنند، و سودهای فراوان، در این عبادتگاه و محل تجارت زائران، به دست آورند، و به سوی وعدهگاه آمرزش الهی بشتابند، خدای سبحان، کعبه را برای اسلام، نشانه گویا، و برای پناهندگان خانه امن و امان قرار داد، ادای حق آن را واجب کرد، و حج بیتالله را واجب شمرد، و بر همه شما انسانها مقرر داشت، که به زیارت آن بروید، و فرمود: (آن کس که توان رفتن به خانه خدا را دارد، حج بر او واجب است و آن کس که انکار کند، خداوند از همه جهانیان بینیاز است) |
قرآن ۱۱۴ سوره دارد. هر سوره میشود یک یا چند نام داشته باشد که بیشتر از کلمهای از آن سوره و یا رخداد ای مربوط به آن گرفته شدهاند. برخی بر این باورند ترتیب سورهها بدست پیامبر تعیین شده و برخی بر این باورند که آنها به هنگام گردآوری در زمان عثمان کما بیش به ترتیب درازای مرتب شدهاند. سورههای قرآن به دو دستهٔ مکی (فروفرستاده شده در مکه) و مدنی (فروفرستاده شده در مدینه) تقسیم میشوند. سورهها لزوماً یگانگی موضوعی ندارند. نام رایج و شمار آیات هر یک در انتهای این نوشتار آمدهاست. برای مشاهده فهرست نام سورهها و شمار آیات آنها به نوشتار سوره رجوع کنید.
قرآن ۱۱۴ سوره دارد. سورهٔ ۹ قرآن سوره توبه «بسم الله الرحمن الرحیم» ندارد ولی سورهٔ ۲۷ قرآن یعنی سورهٔ نمل ۲ «بسم الله الرحمن الرحیم» دارد. طولانیترین سوره قرآن سوره بقره است که دربرگیرنده ۲۸۶ آیهاست. کوتاهترین سوره قرآن هم کوثر با ۳ آیهاست.
آیا قرآن تحریف شده است؟
-------------------------------------------------------------------------------
یکی از شبهاتی که از گذشته به قرآن وارد می گردیده و پیوسته مورد انکار و رد علما و محققین بزرگ اسلام بوده، شبهه تحریف قرآن است.
با توجه به اهمیت این موضوع به بررسی آن می پردازیم.
--------------------------------------------------------------------------------
تحریف از ریشه «حرف» به معنای کناره می باشد، و تحریف کلام، کناره زدن از مسیر طبیعی آن است و اگر چیزى یا کلمهاى از مورد خود تغییر داده شود و در غیر مورد و معناى واقعىاش استعمال شود، این عمل را نوعى تحریف مىنامند.
لذا تحریف کلام را چنین وصف نموده اند: «تفسیره علی غیروجهه، تفسیر نمودن آن بر خلاف آنچه ظاهر آن است.»
این گونه تفسیر نوعی تأویل نارواست، یعنی دگرگون ساختن کلام و برگرداندن آن به سوی دیگر است.
این گونه تحریف را تحریف معنوی گویند و در قرآن هر کجا واژه تحریف آمده به همین معنا (تحریف معنوی) آمده است.
مرحوم طبرسی در تفسیر آیه "یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ " می گوید: (ای یفسرونه علی غیر ماانزل و هو سوء التأویل، آن را بر خلاف آنچه خداوند اراده کرده تفسیر می کنند و آن بد تأویل کردن است.)
اینکه در قرآن تحریف رخ داده باشد، به معنای اضافه شدن به قرآن و یا کم شدن از قرآن و یا تبدیل کلمات و آیات در قرآن به دلایل ذیل متنفی است:
1-گواهی تاریخ قرآن از روز نخست به طور ویژه مورد توجه همه مردم به خصوص مسلمین بوده است.
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) شخصاً محافظ قرآن بود و پیوسته دستور حفظ ، ثبت و ضبط آن را می داد و مسلمانان موظف بودند آن را ثبت و حفظ کنند .
به همین دلیل از آن نسخه های متعدد تهیه می کردند و در خانه های خود در میان صندوق یا کیسه های مخصوص نگهداری می کردند.
از همان زمان مسأله حفظ قرآن رواج یافت و عده زیادی حافظ قرآن بودند.
علاوه بر این، بزرگان و دانشمندان توجه خاصی به این کتاب داشتند و در علوم مختلف اسلامی پایه و اساس شمرده می شده است.
سید مرتضی می گوید:"یقین به صحت نقل قرآن، مانند یقین به شهرهای بزرگ جهان و حادثه های بزرگ تاریخ و...است، زیرا قرآن معجزه اسلام و دلیل صدق نبوت است و نیز منبع و مأخذ همه معارف دینی و احکام شریعت است..."
2-ضرورت تواتر قرآن
دیگر دلیل مهم دفع شبهه تحریف، مسأله ضرورت تواتر قرآن است.
شرط پذیرفتن قرآن، چه در کل و چه در بعض، متواتر بودن آن است. قرآن در هر حرف و هر کلمه و حتی در حرکات و سکنات نیز باید متواتر باشد، یعنی همه ی مسلمانان آن را نقل کرده باشند.
بنابراصل تواتر نقل آحاد برخی روایات در این زمینه نیز پذیرفتنی نیست.
نظر علمای بزرگ اسلام همه محققان و علمای بزرگ اسلام اعم از شیعه و اهل سنت در این امر متفقند که هیچ گونه دست تحریف به سوی قرآن دراز نشده است، تنها افراد اندکی از هر دو گروه قول به تحریف را به خاطر پاره ای از روایات دنبال کرده اند، ولی آگاهان دو گروه، این نظر را بطور قاطع رد می کنند، و روایات مزبور را مجعول دانسته و یا ناظر به «تحریف معنوی» (یعنی تفسیر نادرست برای آیات قرآن) یا اشتباه «تفسیر قرآن» به «متن قرآن» می دانند
3-ضمانت الهی
یکی از روشن ترین دلایل بر سلامت قرآن و رد شبهه تحریف، ضمانت خداوند است که حفاظت قرآن را بر عهده خود نهاده است. خداوند در سوره حجر می فرماید:" إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ "( بىتردید، ما این قرآن را به تدریج نازل کردهایم، و قطعاً نگهبان آن خواهیم بود.)(حجر 9)
منظور حفاظت از همین قرآنی است که در دست مسلمانان است، و برداشتی که برخی کردند که منظور حفاظت در لوح محفوظ است درست نیست، زیرا هنری در آن گونه حفظ وجود ندارد و هنر در حفاظت و حراست از این قرآن موجود است.
4- اعجاز قرآن
دلیل دیگر بحث اعجاز قرآن است که با تحریف در تضاد است. " قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَـذَا الْقُرْآنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا "(بگو : بىتردید اگر طائفه انس و جن اجتماع کنند تا مانند این قرآن را (از نظر لفظ و معنى) بیاورند همانند آن را نخواهند آورد هر چند یاور و پشتیبان یکدیگر باشند (زیرا انشاء کسى است که به همه اجزاء عالم احاطه وجودى و توانى و علمى دارد.) (اسراء 88)
چه زیادت و چه نقصان و چه تغییر کلمات و آیات با اعجاز منافات دارد.
5- نصوص اهل بیت
با توجه به روایات رسیده از ائمه معصومین (علیهم السلام) به طور کلی احتمال تحریف یا شبهه تحریف را در قرآن منتفی است و پیروان مکتب اهل بیت معتقدند قرآن همواره از هرگونه تحریف مصون و محفوظ بوده است.
ضمانت الهی یکی از روشن ترین دلایل بر سلامت قرآن و رد شبهه تحریف، ضمانت خداوند است که حفاظت قرآن را بر عهده خود نهاده است. خداوند در سوره حجر می فرماید:" إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ" ما قرآن را نازل کردیم، و ما بطور قطع آن را پاسدارى مىکنیم
ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) می پرسد، مردم می گویند چرا خداوند فرموده است:" أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ " ولی نامی از علی وخاندان او نبرده است؟ حضرت فرمودند: (در قرآن فریضه نماز نازل گردید، ولی از رکعات و شرایط آن نامی برده نشد تا آن که پیامبر (صلی الله علیه و آله) خود بیان نمود.)
بنابراین هرگونه روایت ضعیف السند که حاکی از بودن اسم علی و خاندان او در قرآن و سپس ساقط شدن آن ها از قرآن و تحریف قرآن است، طبق این روایت مردود شناخته شده است.
6- نظر علمای بزرگ اسلام
همه محققان و علمای بزرگ اسلام اعم از شیعه و اهل سنت در این امر متفقند که هیچ گونه دست تحریف به سوی قرآن دراز نشده است، تنها افراد اندکی از هر دو گروه قول به تحریف را به خاطر پاره ای از روایات دنبال کرده اند، ولی آگاهان دو گروه، این نظر را به طور قاطع رد می کنند، و روایات مزبور را مجعول دانسته و یا ناظر به «تحریف معنوی» (یعنی تفسیر نادرست برای آیات قرآن) یا اشتباه «تفسیر قرآن» به «متن قرآن» می دانند.
منبع:تبیان
summer94.blogsky.com:قرآن کریم، برترین و بالاترین هدیه ی حضرت احدیّت به بشر است و حفظ آن یکی از توفیقات بزرگ الهی به حساب می آید که شامل حال هر کسی نمیشود. استعداد، آمادگی، لیاقت، توفیق، سعادت، عنایت و افاضت باعث میگردد خداوند متعال، این نعمت بزرگ را به فرد عطا فرماید و سعادتمندترین افراد کسانی هستند که پس از حفظ قرآن کریم، آن را از دست ندهند و درون خود را از گنجهای بیکران قرآن کریم خالی ننمایند.
مداومت در قرائت و حفظ قرآن عامل بسیاری از توفیقات و برکات الهی است و کسی که انس به قرائت، حفظ و تدبّر در مفاهیم و معانی قرآنی داشته باشد ترک آن برایش بسیار مشکل مینماید. با قرآن کریم زندگی زیبا میشود و جان میگیرد و آرامش واقعی به منصه ی ظهور میرسد و بدون قرآن کریم آدمی چون جمادی است متحرک و مرده ای است افقی که نه روح دارد و نه آرامش واقعی.[1]
برکات حفظ قرآن کریم:
حفظ قرآن کریم دارای آثار و برکات زیادی است که درباره ی برخی از آن ها نکاتی قابل بیان است:
1. حافظ قرآن کریم از پاداش معنوی و اُخروی بسیار زیادی بهرهمند میگردد که عبارتند از:
الف. هم نشینی با فرشتگان: امام صادق ـ علیه السّلام ـ در این باره میفرماید: «حافظ قرآنی که به آن عمل کند، با فرشتگان پیغامبر و نیک رفتار هم نشین میگردد.[2]»
ب. در شمار بزرگان امت جای گرفتن: امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «اَشراف و بزرگان امّت من، قاریان و حافظان و شب زندهدارانند.[3]»
ج . ایمنی از عذاب الهی: امیرمؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ در این زمینه میفرماید: «قرآن را تلاوت کنید و آن را به خاطر بسپارید، زیرا خداوند متعال دلی که قرآن در آن باشد عذاب نمیکند.[4]»
حفظ قرآن مجید و انس با آن، انسان را در مسیر عمل به وحی و بهره جستن از معارف بلند آن قرار میدهد و در نتیجه او را از آتش دوزخ مصون میدارد. پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «اگر قرآن در پوستی باشد، آتش بدان نخواهد رسید.[5]»
د. آبادی قلب: پیامبر گرامی اسلام میفرماید: «کسی که در درونش چیزی (سوره یا آیهای) از قرآن نباشد، مانند خانه ی ویران است.[6]»
چنان که خانه ی ویران نزد مردم ارزش ندارد، دل تهی از آیات الهی نیز نزد خداوند بیارزش است و از این روی پیامبر فرموده است: دلی که از کلام وحی بیبهره باشد، مرده و چون خانه ی خراب و ویران است.
ه . مشمول آمرزش الهی: رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «کسی که قرآن را از حفظ بخواند و گمان کند خدای تعالی او را نمیآمرزد، در شمار کسانی است که آیات الهی را به تمسخر گرفتهاند.[7]»
و. پاداش مضاعف: امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «هر کس در فراگیری قرآن بکوشد و به سبب کمی حافظه آن را به سختی حفظ کند دو پاداش دارد. (پاداشی برای حفظ قرآن و پاداشی برای تحمل سختی آن»[8].
ز. پذیرفته شدن شفاعت؛ پیامبر عظیم الشأن اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «هر که (آن قدر) قرآن بخواند تا حفظ شود، خداوند او را به بهشت داخل خواهد کرد و شفاعتش را درباره ی ده تن از اعضای خانوادهاش که آتش بر آن ها واجب شده، میپذیرد.[9]»
ح. بالاترین درجات بهشت: پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «درجات بهشت به تعداد آیههای قرآن است چون صاحب قرآن داخل بهشت شود، به وی میگویند بخوان و بالا برو که هر آیهای را درجهای است. پس برتر از درجه ی حافظ قرآن درجهای نیست.[10]»
ط. دریافت پاداش انبیاء: پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «ای سلمان،... همانا بعد از انبیا بهترین بندگان نزد خداوند، عالمانند و سپس قاریان و حافظان قرآن. آنان همانند انبیا از دنیا میروند، همراه آنان از گورها برانگیخته میشوند، در کنار آنان از صراط میگذرند و پاداش همانند آنها (از خداوند) دریافت میکنند.[11]»
2. الف: حفظ قرآن کریم برکات دنیوی نیز دارد که عبارتند از:
مهمترین اثر حفظ قرآن کریم درک بهتر آن است
هدایت انسان:
تلاوت و انس با قرآن کریم از سفارشهای مکرّر معصومان ـ علیهم السّلام ـ است و حفظ قرآن کریم به انس با آیات الهی میانجامد؛ زیرا حافظ قرآن کریم باید برای تثبیت محفوظات قرآنیاش روزی چند بار به قرائت قرآن کریم بپردازد. ائمه ـ علیهم السّلام ـ حافظان قرآن کریم را به تکرار آیات الهی فراخوانده اند و فرمودند: «همان گونه که شتر بسته شده در یک نقطه ـ چنان چه مورد دیدار پیاپی صاحبش واقع نشود ـ جایگاهش را ترک میکند، محفوظات حافظ قرآن کریم نیز ـ اگر پیوسته مورد مراجعه و تکرار قرار نگیرند ـ از خاطر زدوده میشوند» بنابراین، حافظ ناگزیر است با قرآن کریم انس گیرد و این هنگام زمینه ی هدایت، سعادت و تعالی فراهم میآید. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «هیچ کس با قرآن هم نشین نمیشود مگر این که از کنار آن با افزایش یا کاهش بر میخیزد: افزایش هدایت یا کاهش گمراهی.»[12]
ب: آرامش روحی:
یاد خدا تأثیر بسزایی در روان آدمی دارد و دل در پرتو آن آرام میگیرد. خداوند متعال میفرماید: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ
الْقُلُوبُ» «آگاه باش که دلها با یاد خدا آرام میگیرد.» یکی از نامهای قرآن، ذکر است. تلاوت و حفظ قرآن کریم نوعی ذکر خداوند است که انسان در پرتو آن از هجوم بسیاری از فشارهای روانی و اضطرابات درونی مصون میماند.
ج: نجات از تنهایی:
کتاب بهترین هم نشین تنهایی است و قرآن کریم زیباترین، دقیق ترین، عمیقترین و با نفوذترین کتاب شمرده میشود. امام سجاد ـ علیه السّلام ـ میفرماید: اگر همه ی مردم روی زمین از دنیا بروند، تا وقتی قرآن کریم با من است، از هیچ چیز وحشت ندارم.
ه : فهم بهتر قرآن کریم:
مهمترین اثر حفظ قرآن کریم درک بهتر آن است. حافظ به سبب تسلّط بر همه ی آیات، ارتباط آنها را نیک در مییابد و در پرتو آن درکی بهتر و درستتر از قرآن کریم به دست میآورد.
و: تقویت حافظه:
یکی از امتیازات قرآن کریم آن است که تلاوت و به خاطر سپردنش سبب تقویت روح و حافظه ی حافظ میشود. در روایات آمده است که قرائت قرآن کریم به افزایش حافظه میانجامد.[13] از آن جا که حفظ این کتاب آسمانی به تکرار پیوسته و قرائت زیاد آن وابسته است، میتوان گفت حفظ قرآن کریم حافظه را فزونی میبخشد.[14]
این بخشی از اثرات حفظ قرآن کریم بود که به صورت اجمال بیان گردید و تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. شهریار پرهیزکار، چگونه قرآن را حفظ کنیم.
2. کاظم گرامی، روش حفظ قرآن کریم.
3. اسماعیل حمزهلو، روش علمی ـ عملی حفظ قرآن کریم.
4. محمود جویباری، آموزش حفظ قرآن.
5. سید باقر قبانچی، دربارة حفظ قرآن کریم، ترجمه و نگارش ابراهیم احمدیان.
پی نوشت ها:
[1] . جویباری، محمود، آموزش حفظ قرآن، ص 11.
[2] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج 4، ص 405.
[3] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 92، ص 177.
[4] . همان، ص 19.
[5] . طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان، ج 1، ص 45.
[6] . هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال، ج 1، ص 512، ح 2276.
[7] . نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج 4، ص 269.
[8] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج 4، ص 409.
[9] . طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان، ج 1، ص 45.
[10] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 92، ص 22.
[11] . همان، ص 17.
[12] . نهج البلاغه، خ 175.
[13] . همان، ج 66، ص 290.
[14] . حسینی، سیّد مجتبی، سیمای حافظان نور، صص 47 تا 53 و 61 تا 65.
2نکته طلایی برای تلاوت قرآن در ماه رمضان
هر ساله، با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان جامعه اسلامی ما توجه ویژه ای به قرآن مبذول می دارد. «لکل شیء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان»[1] از تلاوت آیات وحی تا شرکت در جلسات ختم قرآن. رسانه های عمومی هم تلاش می کنند با پخش برنامه های قرآنی در این اقبال فراگیر سهیم شده و با پخش جلسات و محافل قرآنی شور و نشاط بیشتری را در بین مردم ایجاد نمایند. تمام این برنامه های مذکور خوب و مفید است و امید است که تلاش همه کسانی که به هر نحوی در مسیر قرآن گام بر می دارند، و در خدمت کتاب آسمانی هستند، در درگاه حضرت احدیت مأجور و سبب تقرب باشد.
ز سرّ غیب کس آگاه نیست قصه مخوان
کدام محرم دل ره درین حرم دارد
با این حال همواره جای تامل در کارها وجود دارد و چه بسا ما بتوانیم با آسیب شناسی صحیح از اوقاتی که در محضر قرآن به سر می بریم استفاده بیشتری بنماییم. چه ماه رمضان هایی که گذشت و ما در عین اینکه قرآن خواندیم و احیانا موفق به چند بار ختم کردن کتاب الهی هم شدیم، اما بهره لازم را نبردیم؛ دلمان به نور قرآن روشن نشد و از هدایتش طرفی نبستیم. شیاطین دوباره پس از ماه رمضان به سراغ ما آمدند و غفلت ها و کدورت های باطنی ادامه یافت. چرا؟ آیا تا کنون از خود پرسیدیم که واقعا چرا چنین می شود؟
مشکل اساسی ما اینست که قرآن می خوانیم اما آداب تلاوت را رعایت نمی کنیم. مقصودم آداب تجوید و صوت و لحن نیست که آن نیز در جای خود ارزشمند است، بلکه منظورم آدابی است که رعایت آنها باعث نتیجه بخش شدن تلاوت قرآن می شود. مسلما در این یادداشت کوتاه مجالی برای مطرح ساختن بحث به صورت تفصیلی نیست و لذا به ذکر دو ادب اکتفا می نماییم. یکی بحث تدبّر در قرآن است و دیگری بحث طهارت.
قرآن کریم صریحا می فرماید: «کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ » [2]؛ [این] کتابى مبارک است که آن را به سوى تو نازل کردهایم تا در [باره] آیات آن بیندیشند، و خردمندان پند گیرند. و نیز می فرماید: « أَفَلَا یَتدبّرونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا » [3] یعنی: آیا به آیات قرآن نمىاندیشند؟ یا [مگر] بر دلهایشان قفلهایى نهاده شده است؟
از امام امیرالمۆمنین علیه السلام روایت داریم که می فرمایند: «الا لا خیر فی قرائة لیس فیها تدبّر، الا لا خیر فی عبادة لیس فیها تفقه»[4] ؛ آگاه باشید که هیچ خیری در تلاوتی که در آن تدبّر نباشد نیست؛ آگاه باشید که هیچ خیری در عبادتی که در آن معرفت اندوزی نباشد نیست.
این یک اصل است که در عبادات باید مورد توجه قرار گیرد. خود حضرت درباره روزه و شب زنده داری غافلانه، فرمایش جالبی دارند که تطبیقی بر اصل مذکور است و با این ایام هم مناسبت دارد. می فرمایند: « کم من صائم لیس له من صیامه الا الجوع و الظمآء و کم من قائم لیس له من قیامه الا السهر و العناء، حبذا نوم الاکیاس و افطارهم! » [5] یعنی: «بسا روزه داری که بهره ای جز گرسنگی و تشنگی از روزهداری خود ندارد و بسا شب زنده داری که از شب زندهداری چیزی جز رنج و بی خوابی به دست نیاورد! خوشا خواب زیرکان و افطارشان!
مسلما مراد امام این نیست که زیرکان شب زنده داری نمی کنند و تمام شب را می خوابند و یا اینکه اصلا روزه نمی گیرند، مقصود حضرت مقایسه میان گروهی است که از روی غفلت عبادت می کنند و گروهی که اعمال خود را با توجه و معرفت انجام می دهند. چه بسا زیرکی به قصد قربت الهی استراحت کند و غذا بخورد مثلا به این نیت که توانایی انجام وظایف اسلامی و خدمت به خلق خدا را پیدا کند. اینجاست که استراحت او و غذا خوردن او ارزشمند می شود و بر اساس این روایت شریف از روزه و شب بیداری غافلان برتر می باشد.
بسیاری از ما متاسفانه فقط برای ثواب قرآن را می خوانیم و توجه نداریم که هدف از نزول قرآن چیست. از خود نمی پرسیم که اساسا چرا اینقدر ثواب برای تلاوت قرآن وجود دارد؟ چرا اینقدر پیامبر اسلام و اهل بیت ایشان روی تلاوت قرآن تاکید کرده اند؟ از مطالبی که نقل کردیم معلوم می شود که تدبّر در قرآن یکی از آداب مهم برای بهره بردن از نورانیت این گنجینه الهی است.
اما تدبّر چیست. تدبّر عبارتست از اینکه ما دنبال یک چیز را بگیریم. [6]
پیگیر آن باشیم. پیامدها و نتایجش را در نظر بگیریم. تدبّر در قرآن این است که هنگامی که آیات الهی را تلاوت می کنیم ببینیم پیام آنها چیست. ما را به کجا می خواهد برساند. تدبّر قرآن این است که جای خودمان را در بحث قرآن پیدا کنیم و مسیر خود را دنبال کنیم. آیا از ابراریم یا از فجار. آیا از متقین هستیم یا فاسقین.
قرآن به گروهی نوید می دهد و به دسته ای بیم. دسته ای را رحمت می کند و قومی را لعنت. نکند که ما در زمره افرادی باشیم که قرآن می خوانند اما از آن بهره نمی برند. روایت است که چه بسا کسی که قرآن می خواند اما قرآن او را لعنت می کند! «رب تال القرآن و القرآن یلعنه»[7] تدبّر این است که فقط به چهره و ظاهر نگاه نکنیم بلکه به پشت و باطن توجه کنیم.
ادب دوم در تلاوت قرآن، مسأله طهارت است. مقصودم داشتن وضو و غسل نیست که البته آنها لازم هستند. بلکه مقصودم تحصیل طهارت باطن است.«إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ* فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ* لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» ؛ [8]» یعنی: که این [پیام] قطعاً قرآنى است ارجمند، در کتابی کتابی نهفته. که جز پاک شدگان بر آن دست نزنند. طهارت باطنی مراتب و مراحلی دارد که مسلما گام اول برای تحصیل آن ترک گناهان است.« إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ [9]» یعنی: خدا فقط از تقوا پیشگان مىپذیرد.
بدون رعایت تقوای الهی، ادعای داشتن طهارت سخنی نا مقبول است و گزاف. مراقب باشیم که فریب حالات خوشی را که احیانا در هنگام برخورد با آیات الهی به دست می آوریم نخوریم. بدون طهارت روحانی این حالات تداوم نخواهد داشت. این بحث نیازمند توضیحات بیشتری است که در این مختصر نمی گنجد.
خدا به همه ما توفیق استفاده از قرآن را مرحمت فرماید. و ما را با قرآن محشور فرماید.
تحصیل عشق و رندی، آسان نمود اول
آخر بسوخت جانم، در کسب این فضائل
گفتم که کی ببخشی، بر جان ناتوانم
گفت آن زمان که نبود جان در میانه حائل
در فرهنگ قرآن برای کسانی که به رستگاری و سعادت رسیده اند ویژگیهای خاصی بیان شده است. برای کسانی که طالب فلاح و راستگاری هستند بسیار لازم است جویای منطق قرآن شوند و از آن ملاک و معیار ها با خبر شوند تا اینکه خود را با آن وازن الهی تطبیق داده و در نهایت فلاح و رستگاری خود را تضمین نمایند.
کلید اول: عبادت و نماز خاشعانه
در منطق قرآن کسانی که در دنیا توانسته باشند خدای متعال را خاشعانه عبادت کنند رهنمود میشوند. بعضی افراد هرچند در دنیا نماز را ترک نمی کنند ولی نماز خواندن آنها دارای ویژگی خشوع نیست و چه بسا این عدم خشوع در نماز تاثیر واقعی بندگی را در آنها نداشته باشد.
قرآن مجید یکی از ویژگی های مۆمنان رستگار را خشوع در نماز معرفی می نماید:«قَدْ اَفْلَحَ الْمُۆْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ[مومنون/2-1]به تحقیق رستگار شدند مۆمنان، آنان که در نمازشان خشوع دارن».
" خاشعون" از ماده" خشوع" به معنى حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمى در انسان پیدا مىشود، و آثارش در بدن ظاهر مىگردد.
کلید دوم: نزدیکی به لغویات ممنوع
وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ [مومنون/3] و آنها که از لغو و بیهودگى روىگردانند»
یکی از موانع کمال و رسیدن به سعادت و رستگاری اشتغال به کارهای لغو و بیهوده است. کسانی که در دنیا نتواستهاند مرز میان کارهای خوب وکارهای لغو و بیهوده را جدا کنند خود را از درجات سعادت محروم ساخته است.
البته این نکته حائز اهمیت است لغو تنها شامل سخنان و افعال بیهوده نمىشود بلکه افکار بیهوده و بى پایهاى که انسان را از یاد خدا غافل و از تفکر در آنچه مفید و سازنده است به خود مشغول مىدارد همه در مفهوم لغو جمع است.
کلید سوم: از پرداخت زکات امتناع نمیکند
وَ الَّذینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ [مومنون/4] و آنها که زکات را انجام مىدهند».
در فرهنگ قرآنی کسانی که در زندگی دنیایی خود سهمی از اموال و داشته خود را به عنوان زکات در اختیار نیازمندان قرار می دهند در زمره رستگاران قرار دارند.
کلیدچهارم: از آلودگی بی عفتی بدورند
از جمله زیبا ترین مولفه ها و شاخص های افراد رستگار و سعادتمنددر فرهنگ قران دوری از بی عفتی و روابط نامشروع است.خداوند متعال در این خصوص می فرماید:
«وَالَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ [مومنون/5] و آنها که دامان خود را (از آلودهشدن به بىعفتى) حفظ مىکنند».
کلید پنجم: توبه و رجوع به درگاه الهی دارند
شاید زندگی کردن بدون گناه کار سختی باشد ولی یقیناً غیر ممکن نیست. ولی با این حال اگر انسان در حیات دنیوی خود مرتکب فعل حرامی شد نباید درهای رحمت الهی را به روی خود بسته ببیند چرا که این باور خود از بدترین گناهان به حساب می آید در منطق قرآن کسانی که به سوی خدای متعال بازگشت میکنند رستگارند:
«وتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُۆْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون[نور/31] و همگى بسوى خدا بازگردید اى مۆمنان، تا رستگار شوید!».
کلید ششم: رعایت تقوای الهی
رعایت تقوای به این معنا ست که انسان متقی دارای صفتی می شود که او را از گناه و نافرمانی خداوند متعال، باز میدارد و بر طاعت و بندگی او برمیانگیزد. خداوند متعال در وصف و سرانجام تقوای الهی می فرماید:«فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ [مائده/100] از (مخالفت) خدا بپرهیزید اى صاحبان خرد، شاید رستگار شوید!».
موانع سعادت و خوشبختی
1. اعراض از ذکر خدا
"و هرکس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت."(1)
از این آیه استفاده می شود که روی گردانی از یاد خدا زندگی سخت و پرمشقتی را به دنبال داشته و مانع از رسیدن انسان به سعادت و خوشبختی است.
2. عصیان و تمرد از احکام الهی
"و آن کس که نافرمانی خدا و پیامبرش را کند و از مرزهای او تجاوز نماید، او را در آتشی وارد می کند که جاودانه در آن خواهد ماند، و برای او مجازات خوارکننده ای است." (2)
هر که درمقام عصیان و تمرد برآید و از حدود اسلام بدر رود، سیرت آن خلود در شقاوت و شعله های آتشین است."(3)
3. بدعت در دین
"نگویید: این حلال است و آن حرام... به یقین کسانی که به خدا دروغ می بندند، رستگار نخواهند شد." (4)
از این آیه شریفه استفاده می شود که بدعت در دین و نسبت دادن احکام به خدا بدون دلیل، موجب محرومیت ازرستگاری و سعادت ابدی است، زیرا ریشه بدعت گذاری در دین،گفته های بی اساس و دروغین است و این کار نزد خدا حرام و باعث محرومیت فرد از رستگاری و سعادت دنیا و آخرت خواهد بود.(5)
4. معصیت و گناه
و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است.(6)
از آیه شریفه استفاده می شود که معصیت و گناه، سبب محرومیت از رستگاری و سعادت، و عامل رسیدن به شقاوت و بدبختی است.
5. ظلم و بیدادگری
"مسلما ظالمان، رستگار نخواهند شد." (7)
از این آیه برداشت می شود که ظالمان، بیدادگران و ستمگران از فلاح، رستگاری و سعادت بی بهره اند و نصیبی نخواهند برد، و در گروه شقاوتمندان و تیره بختان قرار خواهند گرفت. (8)
6. غفلت
به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم، آنها دلها ]=عقلها[یی دارند که با آن (اندیشه نمی کنند، و) نمی فهمند؛ و چشمانی که با آن نمی بینند، و گوشهایی که با آن نمی شنوند؛ آن ها هم همچون چهارپایانند، بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند (چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند). (9)
7. هواپرستی
"آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی (بر این که شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پرده ای افکنده است؟ با این حال چه کسی می تواند غیر از خدا او را هدایت کند؟! آیا متذکر نمی شوید؟!" (10)
پی نوشت ها:
1. طه(20)، آیه.124
2. نساء (4)، آیه .14
3. آقاسیدمحمد حسینی همدانی، انوار درخشان در تفسیر قرآن، پیشین، ج 3، ص .366
4. نحل (16)، آیه .116
5. آیات شریفه دیگری به این مانع اشاره دارد از جمله: انعام (6)، آیه 21، یونس (10)، آیه .70
6. شمس (91)، آیه .10
7. انعام (6)، آیه .21
8. آیات دیگری نیز به این مانع اشاره دارد، از جمله: انعام (6)، آیه 135؛ قصص (28)، آیه .37
9. اعراف (7) آیه .179
10. جاثیه (45)، آیه 23